گنجور

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۱ - در مدح ابونصر مملان

 

هوا همی بنکارد بحله روی چمن

صبا همی بطرازد بدر شاخ سمن

سمن شکفته فراز چمن چو روی صنم

بنفشه خفته بزیر سمن چو پشت شمن

زمین بخندد هر ساعتی چو چهره دوست

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۸ - در مدح امیر شمس الدین و ابوالمعالی

 

برنگ آب گل و می شده است دیده من

ز مهر آن لب می رنگ و چهره گلگون

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۸ - در مدح امیر شمس الدین و ابوالمعالی

 

نه سرو نازد چون قامت تو در بستان

نه ماه تابد چون عارض تو بر گردون

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۸ - در مدح امیر شمس الدین و ابوالمعالی

 

زمانه تا برخت چشم بد همی نرسد

همی نویسد گردش ز غالیه افسون

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۸ - در مدح امیر شمس الدین و ابوالمعالی

 

اگر کمر بندی زی میانت راهنمای

وگر سخن گوئی زی دهانت راهنمون

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۸ - در مدح امیر شمس الدین و ابوالمعالی

 

کس از میانت نگفتی خبر که مدحش چیست

کس از دهانت نداری نشان که وصفش چون

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۸ - در مدح امیر شمس الدین و ابوالمعالی

 

از آن فزاید هر روز بر تو مهر مرا

که نیکوئیت فزونست و مردمی افزون

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۸ - در مدح امیر شمس الدین و ابوالمعالی

 

بباغ پر گل ماند رخ تو مالامال

زمانه بسته بشمشاد گرد او پر هون

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۸ - در مدح امیر شمس الدین و ابوالمعالی

 

لب تو خسته مژگانت را دهد مرهم

دل من از پی این شد بمهر تو مرهون

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۸ - در مدح امیر شمس الدین و ابوالمعالی

 

چو موم شد دل سنگ من از هوای رخت

چو شد ز بهر ملک نرم روزگار حرون

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۸ - در مدح امیر شمس الدین و ابوالمعالی

 

جهان ستان چو ملوکان باستان جستان

که هست خانه فرهنگ را بفضل ستون

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۸ - در مدح امیر شمس الدین و ابوالمعالی

 

بشهریاری شکاری بسان اسکندر

بروزگار شناسی بسان افریدون

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۸ - در مدح امیر شمس الدین و ابوالمعالی

 

نه هیچ مرد بود بی نوا بدرگه او

نه هیچ خلق بود تشنه بر لب جیحون

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۸ - در مدح امیر شمس الدین و ابوالمعالی

 

کفش چو بحری موج گهر بخارش جود

سنانش ابری با رانش سیل و سیلش خون

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۸ - در مدح امیر شمس الدین و ابوالمعالی

 

هزار یک بنیاید برون دریا آب

که در و دینار آید ز دست او بیرون

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۸ - در مدح امیر شمس الدین و ابوالمعالی

 

جفا بگوید و پیش آورد همی تأخیر

سخا بگوید و پیدا کند بکن فیکون

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۸ - در مدح امیر شمس الدین و ابوالمعالی

 

گه مجالسه خلقش چو عنبر سار است

گه مذاکره لفظش چو لؤلؤ مکنون

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۸ - در مدح امیر شمس الدین و ابوالمعالی

 

ایا بدانش چون مهتر ارسطالیس

بدین و دولت چون اوستاد افلاطون

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۸ - در مدح امیر شمس الدین و ابوالمعالی

 

همه ببدره دهی جعفری و منصوری

همه برزمه دهی ششتری و سقلاطون

قطران تبریزی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode