گنجور

 
۱
۲
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳۶

 

چه اعتبار به سرو است چون تو در چمنی

چه احتیاج به شمع است چون در انجمنی

تو را که مشک ز مو نافه نافه می‌ریزد

خطاست آنکه بگویند آهوی ختنی

بسحر چشم فسونگر عدوی زهادی

[...]

۱۱ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۵

 

نمی شنیدم اگرگاهی از لبت سخنی

نبودهیچ گمانم که باشدت دهنی

به حسن مادر گیتی نزاده همچو توئی

به عشق دیده دوران ندیده همچومنی

نه کس چوخد تو دیده است ماه در فلکی

[...]

۱۳ بیت
بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - در شرح احوال خود حضرت والا میرزا جعفر خان حقایق نگار رامخاطب کرده گوید

 

بیا که با تو بگویم ز کارها سخنی

که تا خبر شوی از چیست در دلم محنی

در این مقدمه کاری که کرده اند به من

نکرده باد خزانی به صفحه چمنی

سه ماده گاو مرا بود با دو و ده بز

[...]

۱۰ بیت
بلند اقبال
 

محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۲ - در نعت حضرت ختمی مآب گوید

 

اگر زنطقه ی موهوم، آمده دهنی

دهان تو است در آن نقطه هم بود سخنی

نمود لعل تو اثبات ذات جوهر فرد

روا است بوسه زدن بر چنین لب و دهنی

ستاره سان همه چشم فلک صفت همه گوش

[...]

۱۷ بیت
محیط قمی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۷ - آمدن بشیر از جانب یوسف به خدمت یعقوب

 

رسید بر دروازه دید پیر زنی

نه پیرزن که دو مشت استخوان به یک کفنی

۱ بیت
صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۹ - نازل شدن ملک حضور فخر کائنات

 

به عضو عضو جنابش همین که بوسه زنی

سپند اشک بر وی چو مجمرش فکنی

۱ بیت
صامت بروجردی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۷

 

سخن بگوی که شیرین لب و شکردهنی

مشو خموش که شمع و چراغ انجمنی

مرو ز بر که چو جان دربری حریفانرا

بخواب ناز مشو، چونکه چشم بخت منی

بپاس خاطر یاران و دوستان، سر زلف

[...]

۸ بیت
میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۷

 

یک امشبی که تو آسوده در کنار منی

چه میشود که رخ از من بدیگری نکنی

فدای جان تو بادا روان جان و تنم

که راحت دل و آرام جان، روان تنی

چه میشود که شبی با دو صد تکبر و ناز

[...]

۷ بیت
میرزا حبیب خراسانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹

 

بکوی دوست نه جانیست راهبر نه تنی

کجاست رسته ز خویشی برون ز ما و منی

یکی وطن بحقیقت کند یکی بمجاز

منم که نیست مرا غیر نیستی وطنی

درون سینه بتی داری از هوی بشکن

[...]

۱۹ بیت
صفای اصفهانی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۹۰ - شکایت از نصرت السلطنه مهردار مظفرالدین شاه

 

خدایگانا از مهردار شه فریاد

که نیست ایمن ازو در زمانه جان و تنی

بگیر خاتم شه را ازو که کس ندهد

نگین ملک سلیمان بدست اهرمنی

۲ بیت
ادیب الممالک
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۸

 

چه غم که رفت ز من در ره تو جان و تنی

فدای همچو توئی صدهزار همچو منی

رخت گلست و قدت سرو و طره‌ات سنبل

نیافریده از این خوبتر خدا چمنی

هر آنکه زلف سیه دید بر عذاز تو گفت

[...]

۹ بیت
صغیر اصفهانی
 

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۲۲ - فتنه آذربایجان

 

فغان که آتش کین آشیان ما را سوخت

به غیر ناله نخیزد نوایی از دهنی

گسست رشته پیوند، یار دشمن‌خوی

شکست حقه الفت، حریف حق‌شکنی

جفای زاغ و زغن بین که از سیاه‌دلی

[...]

۸ بیت
رهی معیری
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۳۲