گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۲۱

 

شکفتگی نشود سبز در چمن بی تو

به اشک شمع زند غوطه انجمن بی تو

عنان برق و نسیم خزان و سیل بهار

نرفته اند ز دست آنچنان که من بی تو

ز شبنم و چمن بود تازه رو چون گل

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۲۲

 

زبان چو پسته شود سبز در دهن بی تو

گره چو نقطه شود رشته سخن بی تو

نفس گسسته چو تیری که از کمان بجهد

برون ز خانه دود شمع انجمن بی تو

صدف ز دوری گوهر، چمن ز رفتن گل

[...]

صائب تبریزی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۸

 

بیا که غنچه شد ای سرو من چمن بی تو

نسیم صبح فرورفت در کفن بی تو

شکسته چنگ و قدح سرنگون و تیره چراغ

رسیده است بلایی در انجمن بی تو

ز رفتنت به خود آسودگی نمی بینم

[...]

سیدای نسفی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۴

 

مرا که نیست دمی روح در بدن بی تو

حرام باد دگر زندگی به من بی تو

به جستجوی تو بعد از وفات خواهم گشت

به گرد خویش چو فانوس در کفن بی تو

کجاست جلوه قدت که سرو در چشمم

[...]

قصاب کاشانی
 
 
sunny dark_mode