×
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴۵
صراحیی که دم صبح قلقلی دارد
چو بلبلی است که مد نظر گلی دارد
زبان شانه ز وصفش به یکدیگر پیچید
کجا بهشت چو آن زلف سنبلی دارد؟
سرم ز شعله سودا چو دود می نگرد
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴۶
به سینه هرکه تمنای نوگلی دارد
ز هر الف به نظر شاخ سنبلی دارد
عزیمت تو فتاده است در توکل سست
وگرنه بحر ز هر موجه ای پلی دارد
منم که روزی من پشت دست افسوس است
[...]
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۳۷
زبان ناصح اگر زهر قاتلی دارد
جنون کامل ما دست قابلی دارد
ز دیر و صومعه پیش از اراده می گذریم
وجود ناقص ما شوق کاملی دارد