جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
جلای چشم ستاره غبار موکب تست
طراز دوش ثریا فروغ اعلامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
چو مرک، قاطع آجال عکس شمشیرت
چو ابر، واهب ارزاق رشح اقلامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
زیاد رفته ازل را بدایت ملکت
نشان نداده ابد انتها ی فرجامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
نبود دانه انجم دراین دوازده برج
که پرهمیزد سیمرغ ملک دردامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
ز بس بزرگی اندر نیافت ادراکت
زبس معانی قابل نگشت اوهامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
بدست بخششت این هفت قصر یک قبضه
بپای رفعت این نه سپهر یک گامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
خجل زجود تو نابوده کس مگر گنجت
تهی زپیش تو کس برنگشته جز جامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
بسا که رایض تقدیر زیرران میداشت
سپهر تو سن تا کردش اینچنین رامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
ز هر چه تتق غیب روی پوشیدست
ضمیر پاک تو زانجمله کرده اعلامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
چه ماند مشکل بررای تو چو روح القدس
کند بواسطه نور عقل الهامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
بذوق لفظ تو جان خرد نیافت شکر
وگر نداری باور بدان باور بدان دوبادامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
طمع قوی شود از جود گنج پردازت
گنه خجل شود از عفو دوزخ آشامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
زشرق وغرب گذشتست صیت انصافت
بخاص و عام رسیده است فیض انعامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
برتو آمده دریا که تا بیاموزد
سخا زدست گهر بخش معدن انجامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
مرا رسد که نهم زین برابلق ایام
که خوانده بنده خاصم زبخشش عامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
طمع زدر گه تو غافل و بصد منزل
عطا ندیده فرستاده لطف و اکرامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
گران نبود طمع را که از پی بخشش
بهانه جوید از ینگونه جود خود کامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
چو آرزوی زمین بو س حضرتت کردم
زبان هیبت تو گفت نیست هنگامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
تو نور خورشید از دور میطلب که کرم
ضمان همیکند انعام شه باتمامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
همیشه تا که گشایند صورت ارکانت
همیشه تا که نمایند جنبش اجرامت