ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷
کمال نعمت او پرورنده مشفق
ز ابر ساخته کاین دایه ریاحین است
ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷
وفور هیبت و قهرش به شعله نائر
مثال داده که این مقطع شیاطین است
ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷
به صحن مملکتش هفت نسبت است قلم
کبودوش که همه میخهای زرین است
ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷
حسام قدرت و قهرش به دست حکمت و حلم
همیشه حافظ شرع است و ناصر دین است
ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷
که اشتیاق مرا هیچ شرح نتوان داد
که زی جناب همایون ناصر دین است
ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷
امیر عالم عادل محمد بن حسین
که بر مناقبش از چرخ حمد و تحسین است
ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷
جز او که دارد آیین جود و رسم کرم
تبارک الله آن خود چه رسم و آئین است
ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷
سخا و طبع کریمش حریف یکدگرند
مگر یکی است چو جوزا دگر چو پروین است
ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷
به مدح او گهر افشاند خاطر من از آنک
خرد ز لفظ گهربار او گهر چین است
ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷
بزرگوارا داعی دولتت شب و روز
ز بهر فرقت خدمت نژند و غمگین است
ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷
توئی ز محنت ایام کهف ملجاء او
از آن دعای تو او را چو ورود یاسین است
ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷
به نامرادی از خدمت تو محرومم
ولی چه چاره کنم چون مراد چرخ این است
ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷
همیشه تا که خط و زلف دلفروز ترا
ز برگ لاله و گل بستر است و بالین است
ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷
به تخت و بخت ترا باد بستر و بالین
که ملک را به جهان عین مدعا این است
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - در مدح سعدالملک وزیر
رسیده ماه محرم بسال پانصد و شصت
ببارگاه وزیر خدایگان بنشست
که تا نظر کند اندر جمال طلعت او
که هیچ شه را مانند او وزیری هست
خجسته رأی و همایون لقا و فرخ فال
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
نبود دانه انجم دراین دوازده برج
که پرهمیزد سیمرغ ملک دردامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
ز بس بزرگی اندر نیافت ادراکت
زبس معانی قابل نگشت اوهامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
بدست بخششت این هفت قصر یک قبضه
بپای رفعت این نه سپهر یک گامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
خجل زجود تو نابوده کس مگر گنجت
تهی زپیش تو کس برنگشته جز جامت
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدح ملک اعظم اسپهبد مازندران
بسا که رایض تقدیر زیرران میداشت
سپهر تو سن تا کردش اینچنین رامت