گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱۸

 

بسوخت جان مرا اشتیاق خدمت تو

چه کرده ام که جدا مانده ام ز صحبت تو

فراق روی تو کرده است حالم آشفته

مپرس حال که دیوانه ام ز فرقت تو

تو خود دلیل شو ایکوکب سعادت بخش

[...]

اهلی شیرازی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۹

 

رساند جان به لبم روزگار فرقت تو

بیا که کشت مرا آرزوی صحبت تو

تو راست دست بر آتش ز دور و نزدیکست

که من به خشک وتر آتش زنم ز فرقت تو

شبی به صفحهٔ دل می‌نگارم از وسواس

[...]

محتشم کاشانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۱۴

 

بیا که سوخت مرا هجر بی مروت تو

کباب کرد مرا درد و داغ فرقت تو

ازین زیاده توقف مکن که نزدیک است

که جان من سفری گردد از اقامت تو

هر آنچه میرود از دیده گر ز دل برود

[...]

صائب تبریزی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۷ - آمدن بشیر از جانب یوسف به خدمت یعقوب

 

خجل ز روی تو هستم اگر به خدمت تو

خبر دهم ز حسین و حریم و عترت تو

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۱ - در بیان رحلت پیغمبر رحمت(ص)

 

هزار خاک ندامت به فرق امت تو

چگونه آب نگردند از خجالت تو

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المواد و التاریخ » شمارهٔ ۴۶

 

ای آنکه بود لطف و کرم عادت تو

افتاده سرم به زیر از خجلت تو

صامت بروجردی
 
 
sunny dark_mode