×
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۷
زهی به غمزه جانسوز برق مذهبها
به خنده شکرین نوبهار مشربها
به یک کرشمه که در کار آسمان کردی
هنوز میپرد از شوق چشم کوکبها
سبکروان به نهانخانه عدم رفتند
[...]
سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳۰
چو غنچه تا به تبسم کشادهای لبها
برند نام تو مردم به جای یاربها
ندا کنند به کوی تو زاهدان شبها
زهی به غمزه جانسوز برق مذهبها
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳
چنان به پیش فلک نالم از غمت شبها
که خون دل میچکد از دیدههای کوکبها
چو بسته خون دلم را به خویش میآرد
برای خنده گشایم اگر ز هم لبها
نگاه برق گذارش چو شمع دلها گشت
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۸۳
زهی ز خط تو خرّم، بهار مشربها
حلال بر همهکس خون توبه، زان لبها
چه جادوی است ندانم؟ که میکند با دل
به یک کرشمه نگاه تو، طیٓ مطلبها
هوای ابر غنیمت بود، که میترسم
[...]