گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۷۴

 

زخ تو از نگه گرم خوش جلا گردد

اگرچه نفس از آیینه بی صفا گردد

به شیوه های تو هرکس که آشنا شده است

به حیرتم که دگر با که آشنا گردد

ز حکم تیغ قضا سر نمی توان پیچید

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۷۵

 

ز درد و داغ دل تیره خوش جلا گردد

ز گلخن آینه تار باصفا گردد

یکی هزار کند شوق را جدایی اصل

که قطره سیل شود سوی بحر وا گردد

تو سعی کن که به سعادت رسیدگان پیوند

[...]

صائب تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۹

 

به دام عشق هر آن دل که مبتلا گردد

نواله ایست که در کام اژدها گردد

بسان گرد یتیمی به جبههٔ گوهر

کدورت ار گذرد در دلم صفا گردد

به کوی عشق چو پروانه بر حوالی شمع

[...]

جویای تبریزی
 
 
sunny dark_mode