گنجور

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۱۳۲ - المقطعات

 

شبی به مطبخی در دکان طباخی

نشسته بودم و در فکر...بیگاه

میان ترشی و قلیه برنج بشنیدم

یکی مناظره گرم کان بود بی راه

بگفت قلیه کدو در مذمت حبشی

[...]

صوفی محمد هروی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۷

 

ز هر طرف که درآمد گشاده رخ آن ماه

مرا مشاهده شد سر ثم وجه الله

کمال حسن ازل در جمال او دیدم

چو بست بند قبا و شکست طرف کلاه

غلام لطف خرام ویم که سالک را

[...]

جامی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۶

 

گذشت عمر و دل از شعر و عاشقی بگذشت

حدیث زلف دراز بتان نشد کوتاه

ز شعر و مشق جنون با وجود موی سفید

هنوز نامه اعمال میکنیم سیاه

اهلی شیرازی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۳

 

جمال یار برانداخت پرده از ناگاه

عیان نمود بنقش جهان رخ چون ماه

چو لااله ز رویش نقابها برداشت

نمود از همه عالم جمال الاالله

مباش منکر اگر زانکه گفتمت همه اوست

[...]

اسیری لاهیجی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۹

 

از آن دو پاره بانگشت معجزت شد ماه

که باشد از پی اثبات دعویت دو گواه

شکاف ماه ز انگشت تست یا در سیر

میان دایره مه فکند رخش تو راه

کلام راست نزول از فلک تراست عروج

[...]

فضولی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۹

 

بر آن سرم که نیاسایم از مشقت راه

روم به شهر دگر چون هلال اول ماه

به سبزی سر خوان کسی نیارم دست

کنم قناعت و راضی شوم به برگ گیاه

کشیده باد مرا میل آهنین در چشم

[...]

وحشی بافقی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۰ - این قصیده در راه مکه معظمه بعد از غارت سارقان مذیل به مدح نواب محمد عزیز اعظم خان منظوم شده

 

کس به مشهد پروانه ام نماید راه

که خون بمسل من نیست زیب این درگاه

به دست و خنجر او صد هزار اسماعیل

به خون خویش نویسند: عبده و فداه

به هر قدم که روم پیش دورتر افتم

[...]

نظیری نیشابوری
 

عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۴۷ - در منقبت علی علیه السلام

 

ز تاب شعشعه مهر سایه بهر پناه

سزد که بگسلد از شخص و پیش گیرد راه

فروغ مهر بتفتیدگی چنان گردید

که شعله برسر خود زد زدود دل خرگاه

شود برشته چو ماهی درون روغن گرم

[...]

عرفی
 

عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۴۸ - تجدید مطلع

 

ز فیض گلشن روی تو چون شود آگاه

که سوزد آتش حسن تو بال مرغ نگاه

چه سود از اینکه ز شوق لبت شدم همه جان

چنین که آتش سودای دل بود جانکاه

بروی رحم به آنگونه بسته ای در دل

[...]

عرفی
 

عرفی » قطعات » شمارهٔ ۳۴ - لطف قیاس

 

بحضرت تو مرا نسبتی است عرض کنم

بشرط آنکه کند خرده بین زبان کوتاه

بغایبانه محبت زنم زلیخایی

که یوسفم تو ملک سیرتی بصورت ماه

اگر تفاوتی اندر میانه یافت شود

[...]

عرفی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۹۷

 

به جان رسید دل روشنم ز بخت سیاه

کند درازی شب عمر شمع را کوتاه

گذشت آه من از نه فلک ز پستی قدر

که نارسایی طالع بود رسایی آه

به حرف و صوت سرآمد حیات من، غافل

[...]

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲۰

 

ز شر دیو بدرگاه ما بیار پناه

بآب مغفرت ما بشوی لوث گناه

بهر طرف بمپوی و ز دیو راه مجوی

ز ما چو دور شوی یکقدم شوی گمراه

گر آرزوت شود رفعت شهنشاهی

[...]

فیض کاشانی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۴۲ - در منقبت حضرت امام حسن مجتبی (ع)‏

 

به سینه ام نفس از جوش غم نیابد راه

چو لاله در دل خون گشته ام گره شد آه

سرشک من شده از خون دل قبا گلگون

ز پهلوی دگری گشته خودنما چون ماه

ز جوش اشک جگرگون به یاد لعل لبی

[...]

جویای تبریزی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۱

 

خطش نوشته بر او آیت کلام الله

سواد مملکت حسن اوست، زلف سیاه

جهان شبی است در او راه مختلف بسیار

به هر صدا که ز پایی رسد مرو از راه

دل است آینه ای صاف از غبار حدوث

[...]

سعیدا
 

سعیدا » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴

 

ز ره رسید سعیدای دردمند و فقیر

به طوف مرقد اسحاق ابن ادهم شاه

اگر ملایکه را کار مشکلی افتد

ز روی عجز بیارند رو بر این درگاه

شبی به خاطرم الهام شد ز حضرت غیب

[...]

سعیدا
 

سعیدا » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵

 

ز روح پاک تو امدادها طلب دارم

نه زاد راحله دارم نه قوت این راه

دگر ز حشمت و جاهت امید آن دارم

که زیر چتر تو باشد مرا به حشر پناه

به اختیار از این آستان نمی رفتم

[...]

سعیدا
 

نورعلیشاه » جامع الاسرار » بخش ۳ - حکایت

 

جز این تمنا هرچه خواهد گو بخواه

من بنده فرمانبردار و او شاه

نورعلیشاه
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۴

 

بهار و عید مبارک ببخت شاهنشاه

پناه دولت ایران قوام دین الاه

اساس دولت و ذاتش قیاس جسم و روان

نظام ملت و حکمش مثال چشم و نگاه

جهان و نعمت او همچو گلستان و سحاب

[...]

نشاط اصفهانی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش سوم » شمارهٔ ۲ - به خسرو بیک یاور سمنانی نوشته

 

اگر چه سیم و زر آرد همی فراموش

در از نشیب زمین تا فراز خرگه ماه

چو دوست دست دهد، چیست در گهر زر و سیم

به چشم دیده وران خاک تیره سنگ سیاه

یغمای جندقی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode