گنجور

عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۵۲ - ذکر مفاخر خان خانان

 

بیا که با دلم آن می‌کند پریشانی

که غمزه تو نکردست با مسلمانی

زدیده رفتی و مردم همان نفس ، فریاد

که بی تو مردم وآنگه چنین بآسانی

کسی که تشنه لب ناز توست میداند

[...]

عرفی
 

عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۵۳ - تجدید مطلع

 

زهی وفای تو همسایه پشیمانی

نگاه گرم تو تکلیف نامسلمانی

متاع حسن تو سرمایه تهیدستی

خیال زلف تو مجموعه پریشانی

لب تو جرعه ده باده دل آشوبی

[...]

عرفی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - ایضا در مدح خان مزبور

 

به راه عشق بود نسخه ی پریشانی

مرا ز نقش قدم تا به نقش پیشانی

چو آینه همه عمرم به یک نگاه گذشت

کسی مباد چو من در طلسم حیرانی

چو رهزنی که به دنبال کاروان افتد

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - در مدح شاه عباس دوم

 

زهی عذار تو آیینه دار حیرانی

عرق به روی تو واله چو چشم قربانی

ز خط سبز، پریزاد می کند تسخیر

لب عقیق تو چون خاتم سلیمانی

ز لنگر تو فلک نقطه ای است پا بر جا

[...]

صائب تبریزی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۴

 

نخیزد از دل مرغان باغ، افغانی

که ناخنی نزند بر دل پریشانی

هزار عقده‌ام از دل به یک خدنگ گشود

فروختم چمنی غنچه را به پیکانی

ز شرم عشق اسیر تو آب گشته مگر؟

[...]

قدسی مشهدی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲۵

 

جدا شد از بر من آن انسی روحانی

شدم اسیر بلای فراق جسمانی

برفت یار و از او ماند حسرتی در دل

من و خیال وی و گفتگوی پنهانی

برفت روشنی چشم و شد جهان تیره

[...]

فیض کاشانی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۶

 

زبان گشود و، چنین گفت شمع نورانی:

که هست نور و صفا بیش در پریشانی

ندیده در دل روشندلان، کسی غم دل

نهفته آینه در خویش، چین پیشانی

ز باز گشتن باران ز ابر، دانستم

[...]

واعظ قزوینی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷۰

 

کشید شور جنونم سوی بیابانی

که نه فلک بودش گرد طرف دامانی

ز من غزال هوس کرده صد بیابان رم

دلم به سینه چو شیری است در نیستانی

شب وصال چه حاجت به باده پیمایی

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۴۶ - در منقبت حضرت امام حسن عسکری (ع)

 

زفیض گلشن دیدار و جوش حیرانی

نگه به دیده مرا یوسف است زندانی

خوش آن دمی که بریزد به جام حوصله ام

لبت ز پهلوی خط باده های ریحانی

در آرزوی هم آغوشیت پس از مردن

[...]

جویای تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶۷

 

درین حدیقه‌ نه‌ای قدردان حیرانی

به شوخی مژه ترسم ورق بگردانی

به‌کار عشق نظرکن شکست دل درباب

ز موج سیل عیانست حسن حیرانی

صداع هستی ما را علاج تسلیم است

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶۸

 

ز بسکه‌کرد قصور نگاه مژگانی

به خود شناسی ما ختم شد خدا دانی

شرر گل است خزان و بهار امکانی

ندارد آنهمه فرصت که رنگ گردانی

ز خود بر آمدگان شوکتی دگر دارند

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۰

 

ز دستگاه مبر زحمت گرانجانی

مکش روانی از آب ‌گهر به غلتانی

خوش آن نفس‌که چو معنی رسد به عریانی

چو بوی ‌گل ز بهارش لباس پوشانی

به نظم و نثر مناز از لطافت تقریر

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۵

 

مباش سایه صفت مردهٔ تن آسانی

دلت فسرده مبادا به خود فرومانی

فریب حاصل جمعیتی به مزرع وهم

چو خوشه از گره‌ کاکل پریشانی

چو گل مباش هوس غرهٔ فسون طرب

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۶

 

نشد حجاب خیالم غبار جسمانی

حباب رانه ز پیراهن است عریانی

جز اینقدر نشد از سرنوشت من ظاهر

که سجده می‌چکدم چون نگین ز پیشانی

چو شمع دام امید است سعی پروازم

[...]

بیدل دهلوی
 

سعیدا » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱

 

به چشم خلق شود تا عزیز گرد رهش

کشد به دیدهٔ خود سرمهٔ سلیمانی

چها گذشته به دور خطش ز دل ها زلف

مگر کند به صبا شرح این پریشانی

وگرنه کیست که با صد زبان ادا سازد

[...]

سعیدا
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - قصیده در تعریف احمدخان خویی دنبلی - ماده تاریخ ۱۱۹۱ ه.ق

 

چو مهر باختری، همچو ماه کنعانی

شد از فسون زلیخای چرخ زندانی

برادران حسود ستارگان دادند

ز دست، یوسف خورشید را بارزانی

برآمد از افق شرق مه، چو بن یامین؛

[...]

آذر بیگدلی
 

خالد نقشبندی » قطعات » قطعه شماره ۲۸

 

زهی شهنشه عالی و ظل یزدانی

قرین دولت و شوکت، خلیل رحمانی

کف سخای ترا بحر گفتم و دل گفت

قیاس بحر ز کف می کنی ز نادانی

چنین کریم و خردمند و دادگر که توئی

[...]

خالد نقشبندی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰۳

 

بجلوه های نهان شاهدان روحانی

کجا نهند بجا چار طبع انسانی

اگر که حور زجنت تو خود بهشتستی

حیات خضر زحیوان تو آب حیوانی

جهان و هر چه در او هست مختصر از تست

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۹

 

چنین نگار ندیدم به هیچ ایوانی

چنین بهار نیاید به هیچ بستانی

شکست و بست، دل و دست شه سواران را

چنین سوار نیاید به هیچ میدانی

هنوز بر سر من زین شراب مستی‌هاست

[...]

فروغی بسطامی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۲ - آگه شیرازی

 

طریق مهر و وفا پیش گیر با همه کس

که حاصلی ندهد کینه جز پشیمانی

قیاس عقل ره عشق را بدان ماند

که مور را بود اندیشهٔ سلیمانی

فسون جنت و دوزخ به عامه خوان زاهد

[...]

رضاقلی خان هدایت
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
sunny dark_mode