گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٢٧

 

که میرود بجناب رفیع آصف عهد

که با فلک ز علو بر زد آستانه او

غیاث دولت و دین هندوی مبارک رای

که مثل او بهنر نیست در زمانه او

ستوده ئی که بود با نسیم الطافش

[...]

ابن یمین
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۱ - مخترع

 

چو آتشی است لب لعل پر فسانه او

زبان به عشوه برآوردنش زبانه او

بهانه در دم قتلم اگر کنده چه زیان

به نقد می کندم قتل چون بهانه او

شهی است باده فروش و خزانه میخانه

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۴۴ - جامه باف

 

کجاست آن پسر جامه باف خانه او

که تار و پود مرا کند اصول شانه او

سیدای نسفی
 
 
sunny dark_mode