گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۴

 

رخش بدیدم و گفتم که بوستان این است

لبش به خنده در آمد که قوت جان این است

سخن کشیدم ازان لب که در دهان تو چیست

شکر بریختن آمد که در دهان این است؟

دهان او به گمان افگند، یقین کردم

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
sunny dark_mode