گنجور

مجد همگر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴

 

زهی زمانه نامهربان نادره کار

خهی سپهر نگونسار ناکس غدار

چه رنج ها که ز تونیست برروان کرام

چو غصه ها که ز تو نیست بر دل ابرار

چه حکمت است که سیر لئیم طبع تو هست

[...]

مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵

 

چو این سخن بشنیدم ز لفظ آن دلدار

ز من برفت به یکباره صبر و هوش و قرار

به عذر خواهی سوگند می خورم اکنون

مگر کند ز منش باور این سخن آن یار

در آن سخن اگر آرم شکی و تاویلی

[...]

مجد همگر
 

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - در ستایش شمس‌الدین محمد جوینی صاحب دیوان

 

به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار

که بر و بحر فراخست و آدمی بسیار

همیشه بر سگ شهری جفا و سنگ آید

از آنکه چون سگ صیدی نمی‌رود به شکار

نه در جهان گل رویی و سبزهٔ زنخیست

[...]

سعدی
 

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷ - مطلع دوم

 

کجا همی رود این شاهد شکر گفتار؟

چرا همی نکند بر دو چشم من رفتار؟

به آفتاب نماند مگر به یک معنی

که در تأمل او خیره می‌شود ابصار

نظر در آینهٔ روی عالم افروزش

[...]

سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۰

 

تو آن نه‌ای که به جور از تو روی برپیچند

گناه تست و من استاده‌ام به استغفار

مرا غبار تو هرگز اثر کند در دل

که خاکپای توام؟ خاک را چه غم ز غبار؟

سعدی
 

سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲۹

 

برای ختم سخن دست بر دعا داریم

امیدوار قبول از مهیمن غفار

همیشه تا که فلک را بود تقلب دور

مدام تا که زمین را بود ثبات و قرار

ثبات عمر تو باد و دوام عافیتت

[...]

سعدی
 

سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۰

 

به قفل و پرهٔ زرین همی توان بستن

زبان خلق و به افسون دهان شیدا مار

تبرک از در قاضی چو بازش آوردی

دیانت از در دیگر برون شود ناچار

سعدی
 

سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۳

 

چو رنج بَرنَتَوانی گرفتن از رنجور

قدم زِ رفتن و پرسیدنش دریغ مَدار

هزار شربتِ شیرین و میوه‌ی مَشموم

چُنان مفید نباشد که بوی صحبتِ یار

سعدی
 

سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۷

 

نگین ختم رسالت پیمبر عربی

شفیع روز قیامت محمد مختار

اگر نه واسطهٔ موی و روی او بودی

خدای خلق نگفتی قسم به لیل و نهار

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۳۹

 

نهاد بد نپسندد خدای نیکوکار

امیر خفته و مردم ز ظلم او بیدار

سعدی
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۸

 

به هیچ بندگیی گرچه نیستم در کار

تو شرطِ بنده نوازیِ خود فرو مگذار

ز جنسِ عیب و هنر نیست آدمی خالی

من ارچه بی هنرم هم نظر دریغ مدار

جزاین گناه ندارم که دوست می دارم

[...]

حکیم نزاری
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱۲

 

سپیده دم که گهربار بر در گلزار

شود به جلوه گل اندر نگار خانه یار

عجب نباشد، اگر از نسیم روح افزای

دم حیات زند نقش خامه بر دیوار

چه عشقهای کهن را که نو کند از سر؟

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٠٩

 

چو از جهان و ز اهل جهان نداری بهر

جهان و هر چه در او هست جمله بادا نگار

بدور دولت این خواجگان سفله نواز

امید لذت و عیش از جهان و چرخ مدار

غم زمانه مخور چشم عقل بر هم نه

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴١١

 

چهار رکن جهان را بساط نرد انگار

خلایقش چو حریفان مشتغل به قمار

شمار خانه که در چار سوی او بینی

دوره دوازده ساعات لیل دان و نهار

شمار مهره او سی عدد به سان مه است

[...]

ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - فی مدح الصاحب الاعظم تاج الحق و الدین العراقی فی الاستیهاب نقداً

 

آیا غبار درت سرمه اولی الابصار

اسیر قید عبودیتت دل احرار

حریم حضرت تو قبله ی زمین و زمان

جناب درگه تو قبله صغار و کبار

شرار آتش قهر تو محرق الارواح

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - فی مدح الصاحب السعید شمس الحق و الدین محمود صاین طاب ثراه

 

اگرچه بی خبر افتاده ام زیار و دیار

دلم مقیم دیارست و جان ملازم یار

چه غم ز بعد مسافت چو قرب جانی هست

نظر بیار بودنی بقرب و بعد دیار

اگر نکار نگیرد شگستگان را دست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - فی الموعظه

 

نوشته اند مقیمان قبه ی زنگار

بلاژورد برین نه کتابه زرکار

که ای نمونه ی نقش نگارخانه ی کن

مکن صحیفه دل را سواد نقش و نگار

توئی یگانه شش منظر و سه روح و دو کون

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۷

 

ایا صبا گرت افتد بکوی دوست گذار

نیازمندی من عرضه ده بحضرت یار

ببوس خاک درش وانگه ار مجال بود

سلام من برسان و پیام من بگزار

بگو که ای مه نامهربان مهرگل

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۶

 

چون هست قرب حقیقی چه غم ز بعد مزار

نظر بقربت یارست نی بقرب دیار

چو زائران حرم را وصال روحانیست

تفاوتی نکند از دنوّ و بعد مزار

رسید عمر بپایان و داستان فراق

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱۴ - یمدح المولی الاعظم السعید الشهید شمس الحق و الدین محمود صاین قاضی مکتوبا علی کتابه قصره

 

تبارک الله ازین قصر آسمان مقدار

که روبد از سر بامش فلک بدیده غبار

فراز شرفه ی او ماه قبّه ی سیمین

درون غرفه ی او مهر شمسه ی زرکار

فرشته را ز هوا در حریم او پرواز

[...]

خواجوی کرمانی
 
 
۱
۵
۶
۷
۸
۹
۲۹
sunny dark_mode