گنجور

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶

 

بباغ حسن که کشت این نهال رعنا را

که دل گرفت زگل بلبلان شیدا را

کمند رشته مهر بتان بتاب چنان

که سوی بادیه آری زحی تو لیلا را

کشی چو سلسله اشتیاق ای یعقوب

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲

 

گر این کرشمه بود آن نگار ترسا را

سزد که سجده کنم بعد از این کلیسا را

کشان‌کشان ز حرم شیخ را به دیر آرد

دهد چه تاب خم طرهٔ چلیپا را

به حی چه جلوه کند با جمال جان‌افزا

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶

 

مکن حجاب وجودت لباس دیبا را

که نیست حاجت دیبا وجود زیبا را

تو را برهنه در آغوش باید آوردن

گرفتی از همه عضوت مراد اعضا را

ز پای تا به سرت می‌مکم چو نیشکر

[...]

فروغی بسطامی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۳ - مغربی تبریزی قُدِّسَ سِرُّهُ

 

ز روی ذات برافکن نقاب اسما را

نهان به اسم مکن چهرهٔ مسما را

اگرچه سایهٔ عنقای مغربست جهان

ولیک سایه حجاب آمده است عنقا را

گدا سلطان شود گر زانکه سلطان

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷

 

به نیم پرده که برداشت روی زیبا را

درید پرده ی پرهیز پیر و برنا را

ز صحن خیمه به صحرا شعاع طلعت دوست

برید از رخ خورشید مهر حربا را

رساست قد صنوبر ولی کجا با وی

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸

 

ز یار دیده بدوز ای نظر تماشا را

که حسرت است اگر حاصلی بود ما را

به دل نهفت توانم حدیث پنهانی

ولی علاج ندانم سرشک پیدا را

عجب مدار به غرقاب عشقم این زاری

[...]

صفایی جندقی
 

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۲

 

بگوی زاهد خودبین بادپیما را

که درد باده رهانید از خودی ما را

کسی که پا و سری یافت در دیار فنا

گزید خدمت رندان بی سر و پا را

اگرچه نقطه ز با یافت رتبه امکان

[...]

وحدت کرمانشاهی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲

 

مده بباد سر زلف عنبر آسارا

روا مدار پریشانی دل ما را

ببند دیده چو مجنون زهرچه جز رخ دوست

اگر مطالعه خواهی جمال لیلی را

چه جای ضعف من ناتوان که قوت عشق

[...]

نیر تبریزی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

بیا که بی تو، مرا روزگار شد، یارا

چنان سیه، که نباشد به غیر شب ما را

بدین روش که دل اندر محیط خون شده غرق

عجب مدار، که آرم ز دیده دریا را

میان باغ به یک جلوه از خرامیدن

[...]

افسر کرمانی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۴ - صید صحرا

 

تو را که گفت که بگشای روی زیبا را

که تاب روی تو بر بود طاقت ما را

دم نسیم صبا مشک بیز خواهد شد

اگر پریش کنی زلف عنبر آسارا

اگر تو شانه به زلف سیاه خویش زنی

[...]

ترکی شیرازی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۱ - در بیان رحلت پیغمبر رحمت(ص)

 

نهاد روح‌الامین پس پیام یکتا را

مداد تسلیمه «ربک فترضی» را

صامت بروجردی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

شنیده ایم که خون کرده ای هدر مارا

شکایت از تو نبردیم پیش کس یارا

میان دایره عارض تو نقطه خال

نموده صورت معنی جمال زیبا را

نظر به سینه آئینه شکل خود می کن

[...]

حاجب شیرازی
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۳ - غزاله صبا

 

به چشمک این همه مژگان به هم مزن یارا

که این دو فتنه به هم می‌زنند دنیا را

چه شعبده است که در چشمکان آبی تو

نهفته‌اند شب ماهتاب دریا را

تو خود به جامه خوابی و ساقیان صبوح

[...]

شهریار
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode