گنجور

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۱

 

ترا به جان و دل از جان و دل وفادارم

که من خود از همه ملکِ جهان ترا دارم

کسی به جایِ تو باشد مرا چه می گویم

نعوذبالله اگر هرگز این روا دارم

سرم به تیغ بباید برید اگر به خطا

[...]

حکیم نزاری
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۹

 

گمان مبر که ز مهر تو دست وادارم

که گر چه خاک زمینم کنی، هوا دارم

اگر جهان همه دشمن شوند باکی نیست

مرا ز غیر چه اندیشه؟ چون ترا دارم

مرا که روز و شب اندیشهٔ تو باید کرد

[...]

اوحدی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۶

 

بیا بیا که من اندر جهان ترا دارم

جفا مکن که بجان بنده وفا دارم

اگر ز کوی تو گردی بمن رساند باد

بخاک پای تو کان را چه توتیا دارم

مرا به تیغ جفا گر کشند ممکن نیست

[...]

حسین خوارزمی
 

خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۶

 

مرا که بر سر کویت سگ وفا دارم

ز در مران که در این باب کارها دارم

بدان هوس که به سر وقت من رسی روزی

ز پا فتاده ام و دست بر دعا دارم

تو را که در غم هجران نبوده ای چه خبر

[...]

خیالی بخارایی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶۶

 

ز سنگ رهگذر اندیشه ای کجا دارم

به دست خویش چو از راستی عصا دارم

به خواب، دولت وصل تو بر سرم آمد

گمان بری که به بالش پر هما دارم

مبین شکفتگی ظاهرم، غم دل بین

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۱۴

 

گمان مبر که بغیر از تو آشنا دارم

بجز تو ره به کجا می برم که را دارم

به قدر زخم بود راه شانه را در زلف

به چاکهای دل خود امیدها دارم

ز بس که در تن من داغها به هم پیوست

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode