گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۹

 

ترا گزید دل من،مرا گزید غم تو

به حال من نظری کن، که مردم از ستم تو

متاب روی و سر از من،مباش بی‌خبر از من

که روز و شب دل و چشمم در آتشست ونم تو

تویی علاج غم ما تویی مسیح دم ما

[...]

اوحدی
 
 
sunny dark_mode