گنجور

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۶

 

در انتظار وصال تو عمر می گذرانم

قرار عهد بر این بود و من هنوز برآنم

چه روزگار به سر برگذشت و عمر به سر شد

که من ز دست تو بر سرزنان و جامه درانم

تو فارغ از من و من از پی قدوم وصولت

[...]

حکیم نزاری
 
 
sunny dark_mode