گنجور

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۴۶

 

فراق آن قد و قامت قیامت است قیامت

شکیب از آن لب شیرین غرامت است غرامت

به خدمت تو رسیدن صباح روی تو دیدن

سعادت است سعادت سلامت است سلامت

من از کجا و سلامت که عشق روی تو ورزم

[...]

همام تبریزی
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰

 

سرشک دیده دلیلست و رنگ چهره علامت

که در فراق تو جانم چه جور برد و ملامت!

بیا، که از سر رغبت به نام عشق تو کردم

سرای سینه به کلی و ملک دل به تمامت

ز شرم خازن جنت در بهشت ببندد

[...]

اوحدی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸

 

زِ شور عشق مرا در سرست شور قیامت

تو ای که عشق نداری برو به راهِ سلامت

قیامتی است به هر گام راهِ عشق و بهشتی

خنک کسی که قیامت بدید تا به قیامت

کمانِ عشق حریفی کشد که باک ندارد

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹

 

جمال تو عرصاتست و قامت تو قیامت

بجلوه آی و قیامت کن آشکار بقامت

وصال تست بهشت و فراق تست جهنم

وصال تست غنیمت فراق تست غرامت

وصال تست سعادت فراق تست شقاوت

[...]

فیض کاشانی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳

 

چو بر مزار من آید بجلوه آن قد و قامت

قیامت است قیامت، قیامت است قیامت!

رهی که محمل او میرود ز گریه کنم گل

بود که عزم رحیلش بدل شود به اقامت

ز خون همچو منی در گذر، وگرنه بمحشر؛

[...]

آذر بیگدلی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹

 

مر مکش که ترا می کنند خلق ملامت

وگرنه کشته شوم من، سر تو باد سلامت

مکش مرا که پشیمان شوی و سود ندارد

به کشته نالهٔ حسرت، به مرده آه ندامت

تمام عمر چه باشد که بینداز تو وفائی

[...]

رفیق اصفهانی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۳

 

اگر به ساغر می ماند آفتاب قیامت

رحیل تشنه کوثر بدل شود به اقامت

یغمای جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » قطعات و ماده تاریخ‌ها » ۱۱- سگی به سوی سقر شد که پاک ساخت زمین را

 

سگی به سوی سقر شد که پاک ساخت زمین را

هم از عموم کثائف هم از شمول شئامت

به اسم عبدالله و به رسم بنده ی شیطان

مقیم ... بوبکر در مقام اقامت

منیر برج تجری امیر جیش تهور

[...]

صفایی جندقی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل چهارم - ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۴ - هفت بند نینوایی

 

فلک ز ظلم تو شد سرنگون لوای امامت

به روز بازپسین بایدت کشید غرامت

ترکی شیرازی
 

وفایی مهابادی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۳

 

کشیده طره سر از اختیار عارض قامت

گناهکار، سیه رو بود به روز قیامت

شهید چشم توام بوسه ای نکرده ز لعلت

خراب مست شدم جرعه ای نخورده از جامت

مرو به حلقه ی عشاق و شور و فتنه میفکن

[...]

وفایی مهابادی
 
 
sunny dark_mode