گنجور

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷

 

ای نور دیده باز گو جرمی که از ما دیده‌ای

تا بی‌گناه از ما چرا چون بخت بر گردیده‌ای؟

ای کاش دشمن بودمی نی دوست چون بر زعم من

با دشمنان پیوسته‌ای و ز دوستان ببریده‌ای

بر من نبخشاید دلت یا رب چه سنگین دل بتی

[...]

سلمان ساوجی
 
 
sunny dark_mode