گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۲

 

ای در غم عشقت مرا اندیشهٔ بهبود نه

کردم زیان در عشق تو صد گنج و دیگر سود نه

گفتی: به دیر و زود من دلشاد گردانم ترا

در مهر کوش، ای با تو من در بند دیر و زود نه

از ما تو دل می‌خواستی، دل چیست؟ کندر عشق تو

[...]

اوحدی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۳

 

از خوی تند و سرکشت کس ایمن و خشنود نه

صد بار رنجیدی ز ما ما را گناهی بود؟ نه

عاشق منافق می‌شود از غمزه غماز تو

صد فتنه انگیزی دمی قصدت زیان و سود نه

حسنت نمک‌ها ریخته عشقت جگرها سوخته

[...]

نظیری نیشابوری
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۸

 

جان اسیران سوختی، از کس برآمد دود؟ نه!

خون غریبان ریختی، دستت به خون آلود؟ نه!

هر کس میان گفتگو، شد درد خود را چاره جو؛

منهم غم خود پیش او، میگویم، اما زود، نه!

سهل است، ای نامهربان، با ما نباشی سرگران؛

[...]

آذر بیگدلی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۲۳ - رونق کرمانی

 

گفتم به جز عاشق کشی دانم ترا مقصود نه

فرمان به قتلم می‌دهی گفت آری اما زود نه

گفتم وصالت در جهان ممکن بود برعاشقی

گفت آری اما آن زمان کز هستی او بود نه

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۲۳ - رونق کرمانی

 

گفتم به جز عاشق کشی دانم ترا مقصود نه

فرمان به قتلم می‌دهی گفت آری اما زود نه

رضاقلی خان هدایت
 
 
sunny dark_mode