گنجور

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » اول

 

یک مسئله می‌پرسمت ای روشنی در روشنی

آن چه فسون در می دمی غم را چو شادی می‌کنی

خود در فسون شیرین لبی مانند داود نبی

آهن چو مومی می‌شود بر می کنیش از آهنی

نی بلک شاه مطلقی به گلبرک ملک حقی

[...]

مولانا
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸۱

 

ای درد تو درمان من جان منی تو یا تنی

من خود که باشم من تو ام می از من و تو خود منی

کل وجود جودک من جودک موجودنا

با من مگو ترکی دگر تا کی منی و سن سنی

خلوتسرای چشم ما خوش گوشهٔ آب روان

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵۸

 

ای ترک از تیر نظر تو آفت رویین‌تنی

شیر ار بود آهوفکن تو آهوی شیرافکنی

بر برگ لاله سنبلی یا سبزه بر گرد گلی

بگرفته‌ای خاتم ز جم ای خط مگر اهریمنی

ای زلف پرچین و گره بر گو کمندی یا زره

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 
 
sunny dark_mode