گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۲

 

مر عاشقان را پند کس هرگز نباشد سودمند

نی آن چنان سیلیست این کش کس تواند کرد بند

ذوق سر سرمست را هرگز نداند عاقلی

حال دل بی‌هوش را هرگز نداند هوشمند

بیزار گردند از شهی شاهان اگر بویی برند

[...]

مولانا
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۲

 

ای قامت رعنای تو رشک سهی سروبلند

وی شیوه و ناز تو در پیش نظر بازان پسند

بگشای چین زلف را، آزاده کن ما را ز ما

تاکی دل و جان مرا چون بندیان داری ببند

عالم بدام فتنه شد پا بسته قید بلا

[...]

اسیری لاهیجی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت اول

 

از آن تخم خرما خورد گوسفند

که قفل است بر تنگ خرماوبند

شیخ بهایی
 
 
sunny dark_mode