گنجور

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۴۷

 

خوش آن نبیذ غارچی با دوستان یکدله

گیتی به آرام اندرون، مجلس به بانگ و ولوله

رودکی
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۴

 

افدی بنفس من بدت فی‌المهد عنی غافله

لوقابلت شمس‌الضحی حارت و صارت آفله

ماهی ستاره زیورش هر هفت کرده پیکرش

هر هشت خلد از منظرش دیدم میان قافله

قلت ار حمینی هیت لک فالقلب فی‌البلوی هلک

[...]

خاقانی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۸۰

 

ای عاشقان ای عاشقان دیوانه‌ام کو سلسله

ای سلسله جنبان جان عالم ز تو پرغلغله

زنجیر دیگر ساختی در گردنم انداختی

وز آسمان درتاختی تا رهزنی بر قافله

برخیز ای جان از جهان برپر ز خاک خاکدان

[...]

مولانا
 
 
sunny dark_mode