گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴

 

اشکم برون می افگند راز از درون پرده را

آری، شکایتها بود، از خانه بیرون کرده را

چون من به آزاری خوشم، ترک دلازاری مکن

آخر به دست آور گهی این خاطر آزرده را

صد پی مرا تیر جفا، بر دل زد آن ابرو کمان

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲

 

دنبال اشک افتاده‌ام جویم دل آزرده را

از خون توان برداشت پی نخجیر پیکان خورده را

با این رخ افروخته هر جا خرامان بگذری

از بادِ دامن می‌کنی روشن چراغ مرده را

گر ترک چشم رهزنت نشناخت قدر دل چه شد؟

[...]

کلیم
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۷ - بسمل شیرازی

 

یا نیست شادی در جهان یا خود نصیب مانشد

هرگز ندیدم شادمان این خاطر افسرده را

در مسجد ودرمیکده جز اونبینم دیگری

با صد هزاران پرده‌ها بگرفته از رخ پرده را

رضاقلی خان هدایت
 
 
sunny dark_mode