گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱۳

 

دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ما یک طرف

شبدیز را مطلق عنان پیچیده عمدا یک طرف

تا بر رخ زیبای تو افتاده زاهد را نظر

تسبیح زهدش یک طرف، مانده مصلا یک طرف

تیری که دی زد بر دلم، پیداست تا غایت به من

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۹

 

ای کرده غرقم بی خبر شو زین نشان‌ها یک طرف

رختم به ساحل یک طرف شستم به دریا یک طرف

از عشق و حسن ما و تو با همدگر در گفتگو

خسرو به مجنون یک طرف شیرین به لیلا یک طرف

تا دل به دنیا داده ام در کشمکش افتاده ام

[...]

غالب دهلوی
 
 
sunny dark_mode