مولوی » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۹
ای عاشقان ای عاشقان هنگام کوچ است از جهاندر گوش جانم می رسد طبل رحیل از آسمان
نک ساربان برخاسته قطارها آراستهاز ما حلالی خواسته چه خفتهاید ای کاروان
این بانگها از پیش و پس بانگ رحیل است و جرسهر لحظهای نفس و نفس سر می کشد در لامکان
زین شمعهای سرنگون زین پردههای نیلگونخلقی عجب آید برون […]

مولوی » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۴
ای باغبان ای باغبان آمد خزان آمد خزانبر شاخ و برگ از درد دل بنگر نشان بنگر نشان
ای باغبان هین گوش کن ناله درختان نوش کننوحه کنان از هر طرف صد بیزبان صد بیزبان
هرگز نباشد بیسبب گریان دو چشم و خشک لبنبود کسی بیدرد دل رخ زعفران رخ زعفران
حاصل درآمد زاغ غم در باغ و […]

مولوی » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱۰
من دزد دیدم کو برد مال و متاع مردماناین دزد ما خود دزد را چون می بدزدد از میان
خواهند از سلطان امان چون دزد افزونی کنددزدی چو سلطان می کند پس از کجا خواهند امان
عشق است آن سلطان که او از جمله دزدان دل بردتا پیش آن سرکش برد حق سرکشان را موکشان
عشق است آن […]

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷۱ - در مدحت مرحوم مغفور حاج حسنخان شیرازی میفرماید
در دور دارای زمین در عهد خاقان زمان
کشورگشای راستش گیهان خدای راستان
غازی محمد شاه یل عین دول عون ملل
غیث عطا غوث امل ماه زمین شاه زمان
از امر سالار عجم فرمانروای ملک جم
فصل ادب اصل کرم کهف امل حرز امان
شاه آفریدون مهین آن کش جهان زیر نگین
هم تابع حکمش تکین هم پیرو امرش طغان
شهزادهیی کز فال […]

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۷۷
چونکرد پیشآهنگ را در زیر محمل ساربان
بر پشت پیشآهنگ شد از خیمه شمع کاروان
آن چون مه ناکاسته چون گلبن پیراسته
همحون بهشت آراسته روشن چو خرم بوستان
صافی تن او نسترن بویا بر او یاسمن
نازان قد او نارون رنگین لب او ناردان
آن مایهٔ حُسن و لَطَف چون دُرّ پاک اندر صدف
چون آفتاب اندر شرف در مهد عالی […]
