گنجور

ناصرخسرو » دیوان اشعار » مسمط

 

انوار و ظلمت را مکان بر جای و دائم تازیان

ای مادر نامهربان هم سالخورده هم جوان

ناصرخسرو
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » مسمط

 

ایشان زمین تو آسمان ایشان مکین و تو مکان

بر خلق چون تو مهربان کرده خلایق را ضمان

ناصرخسرو
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۷۸

 

چون‌کرد پیش‌آهنگ را در زیر محمل ساربان

بر پشت پیش‌آهنگ شد از خیمه شمع کاروان

آن چون مه ناکاسته چون ‌گلبن پیراسته

همحون بهشت آراسته روشن چو خرم بوستان

صافی تن او نسترن بویا بر او یاسمن

[...]

امیر معزی
 

سنایی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - افگنده در شور و شغب جان و دل عشاق را

 

داری تو ای سرو روان بر لاله و بر ارغوان

از مشک و عنبر صولجان از عشقت ای حور جنان

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - از من جدا شد ناگهان بر من جهان شد چون قفس

 

المستغاث ای ساربان چون کار من آمد به جان

تعجیل کم کن یک زمان در رفتن آن دلستان

سنایی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۳۱

 

لا تحترق منی الجنان

لا تبل نفسی بالهوان

مجیرالدین بیلقانی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۹

 

ای عاشقان ای عاشقان هنگام کوچ است از جهان

در گوش جانم می رسد طبل رحیل از آسمان

نک ساربان برخاسته قطارها آراسته

از ما حلالی خواسته چه خفته‌اید ای کاروان

این بانگ‌ها از پیش و پس بانگ رحیل است و جرس

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۴

 

ای باغبان ای باغبان آمد خزان آمد خزان

بر شاخ و برگ از درد دل بنگر نشان بنگر نشان

ای باغبان هین گوش کن ناله درختان نوش کن

نوحه کنان از هر طرف صد بی‌زبان صد بی‌زبان

هرگز نباشد بی‌سبب گریان دو چشم و خشک لب

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱۰

 

من دزد دیدم کو برد مال و متاع مردمان

این دزد ما خود دزد را چون می بدزدد از میان

خواهند از سلطان امان چون دزد افزونی کند

دزدی چو سلطان می کند پس از کجا خواهند امان

عشق است آن سلطان که او از جمله دزدان دل برد

[...]

مولانا
 

مجد همگر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۷

 

یکدم بساز ای ساربان با رهروان ناتوان

درکش زمام ناقه را تا جع گردد کاروان

در شارعی منزل گزین کآنجاست از شاهی دفین

کز خاک پاک او زمین فخر آورد بر آسمان

تا ما گروهی مستمند آزرده چرخ بلند

[...]

مجد همگر
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۴

 

شق شد سماوات دخان از وجه خوب دلبران

اینک دلیل روز حشر آمد برای بندگان

شق القمر هم ناظران آمد دلیل دیگرش

سنت خلیل الله کرد احمد به روی خود عیان

(بشکافت صدر خویش را، کردند اخوان رسول

[...]

نسیمی
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۰

 

ای عاشقان، ای عاشقان، هنگام آن شد کز جهان

مرغ دلم طیران کند بالای هفتم آسمان

کاشانه را ویران کنم، می خانه را عمران کنم

در لامکان جولان کنم، چون درکشم رطل گران

بر هم زنم بت خانه را، عاقل کنم دیوانه را

[...]

قاسم انوار
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » قصاید » شمارهٔ ۱۹

 

بانگ رحیل از قافله برخاست خیز ای ساربان

رختم بنه بر راحله آهنگ رحلت کن روان

بندش ز زانو برگشا بهر حدی برکش نوا

ساز از نوای جانفزا بر وی سبک بار گران

ناقه ز الحان عرب آسوده از رنج و تعب

[...]

جامی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸۳

 

بر توسن ناز آنپسر میتاخت چون برق یمان

تا دیدمش رفت از نظر دیدن همان رفتن همان

چون پیر کنعان از جهانبستم نظر از یار خود

جاییکه نور دیده ام شد از نظر پنهان روان

اول بلطف و مردمی صید خودم کرد آن پری

[...]

اهلی شیرازی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۴

 

هر تار زلف سرکشت کفر دگر کرده عیان

در زیر کفر زلف تو ایمان رخسارت نهان

ایمان ز وجهی کفردان و ز روی کفر ایمان شمر

کو محرمی تا بشنود از باب معنی این بیان

ایمان و کفر زلف و رو پیوسته با یکدیگرند

[...]

اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » ملحقات » شمارهٔ ۲۶

 

ای عاشقان ای عاشقان مائیم عشق دلبران

چون عشق سودی بی زیان کاری نباشد در جهان

یاری نهانی شد عیان در صورت جان و جهان

از غیر او نام و نشان کو در همه کون و مکان

عشق آمد و در دل نشست راه برون شد راببست

[...]

اسیری لاهیجی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۸۷

 

برهم خورد از گفتگو، ربط به هم پیوستگان

گیرد دو لب از هم کنار، آید چو حرفی در میان

طغرای مشهدی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۵۴ - تاریخ انجام بنای طاقی

 

توفیق حق چون شد قرین، با حکم شاهنشاه دین

زینت ده تاج و نگین، یعنی سلیمان زمان

آن خسرو گردون خیم، آن عادل نیکوشیم

آن قلزم جود و کرم، آن حصن دین را پاسبان

در دیده اهل نظر، بر چرخ نبود ماه و خور

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۵۶ - تاریخ بنای گنبذی

 

در عهد شاه دادگر، زیبنده تاج و کمر

اسکندر جمشید فر، یعنی «سلیمان » زمان

شاهنشه گردون خیم، لشکر کش انجم حشم

دریا دل احسان شیم آن مایه امن و امان

فرمانروای ماء وطین، ظلمت زدای کفر و دین

[...]

واعظ قزوینی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷۱ - د‌ر مدحت مرحوم مغفور حاج حسن‌خان شیرازی می‌فرماید

 

در دور دارای زمین در عهد خاقان زمان

کشورگشای راستش گیهان خدای راستان

غازی محمد شاه یل عین دول عون ملل

غیث عطا غوث امل ماه زمین شاه زمان

از امر سالار عجم فرمانروای ملک جم

[...]

قاآنی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode