گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۲

 

این بار من یک بارگی در عاشقی پیچیده‌ام

این بار من یک بارگی از عافیت ببریده‌ام

دل را ز خود برکنده‌ام با چیز دیگر زنده‌ام

عقل و دل و اندیشه را از بیخ و بن سوزیده‌ام

ای مردمان ای مردمان از من نیاید مردمی

[...]

مولانا
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۵۸

 

گرد زمین و آسمان من سال‌ها گردیده‌ام

روشن مبادا چشم من چون تو مهی گر دیده‌ام

تا دل به عشقت بسته‌ام از قید هستی رسته‌ام

چون با غمت پیوسته‌ام از خویشتن ببریده‌ام

در خارزار آب و گل چون غنچه گشتم تنگدل

[...]

حسین خوارزمی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۴

 

ای عاشقان ای عاشقان من عاشق شوریده‌ام

سودای عشق آن صنم بر جان و دل بگزیده‌ام

شهباز سلطانم چرا باشد مکانم آشیان

چون در هوای لامکان من سال‌ها پرّیده‌ام

موقوف فردا کی شوم بهر لقایش چون که من

[...]

اسیری لاهیجی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۹

 

نشنیده‌ام مشکی چو آن زلف و نه جایی دیده‌ام

در چین شنیدم مشک را در مشک چین نشنیده‌ام

شب در ثریا ماه را دیدم به یاد آمد مرا

روزی که اندر اشک خود عکس رخش را دیده‌ام

روز وداع آن پری کردم، وداع جان و دل

[...]

ابوالحسن فراهانی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۱۰ - عابد بیرمی قُدِّسَ سِرُّهُ

 

باشاخه‌ها اخضر شدم با لاله‌ها احمر شدم

با باغبانان در چمن من سال‌ها گل چیده‌ام

با باد دوران کرده‌ام، در دهر سیران کرده‌ام

با ابر باران گشته‌ام در کوه‌ها باریده‌ام

رضاقلی خان هدایت
 
 
sunny dark_mode