گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷

 

ای باد، برقع برفگن آن روی آتشناک را

وی دیده گر صفرا کنم آبی بزن این خاک را

ای دیده کز تیغ ستم ریزی همی خون دمبدم

یا جان من بستان ز غم، یا جان ده این غمناک را

ریزی تو خون برآستان، شویم من از اشک روان

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۴ - تتبع میر

 

گر پرده اندازد مهم آن روی آتشناک را

سوزم به آه آتشین نه پرده افلاک را

خواهی چو قتل ای کج کله حاجت به تیغت نیست وه

این بس که بشکستی بته طرف کلاه چاک را

افتد به مردم صد خطر گوید ملایک الحذر

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۹

 

دعوی‌ست با شعر ترم، آن دشمن ادراک را

سگ می‌خورد دایم نجس، آن آب‌های پاک را

مشاطهٔ گلشن منم، با این خمارآلودگی

چشمم حنابندی کند، از اشک دست تاک را

حزین لاهیجی
 
 
sunny dark_mode