فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۱
هجران جانان تا بچند آ» یار کو آن یار کو
وین شورش دل تا بکی دلدار کو دلدار کو
در سینه دلها شد طپان جانها ز تنها شد زوان
تا کی بود این رو نهان دیدار کو دیدار کو
ذرات عالم مست او خورده شراب از دست او
[...]
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۲
ای عاقلان دیوانهام زنجیر زلف یار کو
بر شعلهای شوق دل پروانهام دلدار کو
دل مست او جان مست او تن هم سرا پا مو بمو
در جملهٔ ذرات من یکذره هشیار کو
دل رفت جان هم میرود روح روان هم میرود
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۲۹
جز یار در بزم جهان دلدار کو دلدار کو
دلدار در دار جهان جز یار کو جز یار کو
پندار کو پندار کو جز جبین عاشقان
جز در جبین عاشقان پندار کو پندار کو
عطار کو عطار کو جز خاک مشک افشان او
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۱۲ - اسد کاشی
منصور وقت خود منم بهر هلاکم دار کو
بانگ هوالحق میزنم دیار کو دیار کو
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۱۲ - اسد کاشی
منصور وقت خود منم بهر هلاکم دار کو
بانگ هوالحق میزنم دیار کو دیار کو
بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۲
دل در برم دیوانه شد زنجیر زلف یار کو
کرد آن صنم ترسا مرا زنار کو زنار کو
گویند کز افغان من شب کس نخوابد ای عجب
کاندم که من از سوز دل زاری کنم بیدار کو
بیگاه وگه خونین دلم خواهد ز من دلدار را
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۳
دیوانه شد دل در برم زنجیر زلف یار کو
تسبیح افتاد ازکفم آن زلف چون زنار کو
زآشفته حالی هر زمان رو سوی دیوار آورم
گویم غم دل گر به کس محرم به از دیوار کو
فارغ شوداز درد وغم دل بیندار دلدار را
[...]