گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۳۳

 

گر چشم من در روی آن خورشید رخسار آمدی

آخر شب امید را صبحی پدیدار آمدی

تا کی دوم چون بیخودی در کویت ار بختم بدی

یا پای در سنگ آمدی یا سر به دیوار آمدی

گر دوست بودی یار من، کی خواستی آزار من؟

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
sunny dark_mode