گنجور

هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲

 

امروز ما را گر کشی بی‌جرم از ما بگذرد

اما به پیش دادگر مشکل که فردا بگذرد

زینگونه غافل نگذری از حال زار ما اگر

گاهی که بر ما بگذری دانی چه بر ما بگذرد

ناصح ز روی او مکن منعم که نتواند کسی

[...]

هاتف اصفهانی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳

 

دانی که از هجران تو بر ما چه شب‌ها بگذرد

یک شب ز هجر چون تویی گر بر تو چون ما بگذرد

هر جا که روزی دیده ام کان سرو بالا بگذرد

هر روز آنجا بگذرم شاید که آنجا بگذرد

هر روز و هر شب بگذرم تنها به کوی او که او

[...]

رفیق اصفهانی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰

 

با چشم تر هر جا روم کآن سرو بالا بگذرد

دردا که سیل اشک ما نگذارد آنجا بگذرد

دیدارت ای بیدادگر افتد بفردای دگر

مانند امروزم اگر دور از تو فردا بگذرد

با لعلت ای عیسی نفس کآب حیاتست آن وبس

[...]

سحاب اصفهانی
 
 
sunny dark_mode