گنجور

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

هرشب من و دل تا سحر در گوشهٔ ویرانه‌ها

داریم از دیوانگی با یکدگر افسانه‌ها

اندر شمار بیدلان در حقلهٔ بی‌حاصلان

نی در حساب عاقلان نی درخور فرزانه‌ها

از می زده سر جوش‌ها از پند بسته گوش‌ها

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۲

 

یارب بدست ما که داد امشب گریبان ترا

ندهیم تا دامان حشر از دست دامان ترا

نیکت چو جان آرم ببریکدست آرم بر کمر

گیرم بآن دست دگر زلف پریشان ترا

طفل یتیم و سلب سرخ هر چند میدانند حیف

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۷

 

هردم بشارت‌های دل از هاتف جان می‌رسد

هرکس که از جان بگذرد آخر به جانان می‌رسد

یک دم میاسا روز و شب مردی بجو دردی طلب

چو جان ز درد آمد به لب ناگاه درمان می‌رسد

ره گرد راز آید ترا شیب و فراز آید ترا

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۳

 

هردم بشارت‌های جان، از هاتف دل می‌رسد

هرکس نهد در ره قدم، آخر به منزل می‌رسد

ای موسی بحر آشنا خضر است ما را ناخدا

چون بشکند کشتی ما، زودتر به ساحل می‌رسد

یک نقطه دارد پیش و پس عاقل ز غافل فرق و بس

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۰

 

گر نیستی از عاشقان از عاشقی افسانه کن

خون دل از چشمت روان نبود، اناری دانه کن

از باده عشقت اگر ذوقی نیامد در جگر

باری بتقلید و سمر یک ناله مستانه کن

بر سنگ زن پیمانه را در هم شکن در دانه را

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 
 
sunny dark_mode