گنجور

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۸۴

 

گل همچو رویت زیبا نباشد

نرگس چو چشمت رعنا نباشد

دردی چو دردم مشکل نیابی

حالی چو حالم رسوا نباشد

بیمار خود را هم پرسشی کن

[...]

جلال عضد
 

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۵۲

 

وقت صبوحی آن شوخ سرکش

از در درآمد با تیر و ترکش

مُشکش مطرّا، شهدش مصفّا

خالش معنبر، ماهش منقّش

چون دیده من، لعلش دُرافشان

[...]

جلال عضد
 

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۰۲

 

ای قامت تو سرو روانم

بی تو روان است از تن روانم

خواهم که از تو خواهم امانی

لیکن فراقت ندهد امانم

گفتم که رازم پنهان بماند

[...]

جلال عضد
 
 
sunny dark_mode