گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۴

 

بگفت و برانگیخت شبدیز را

بداد آرمیدن دل تیز را

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۱۰

 

بدو داد مرد بد آمیز را

چنان بدکنش دیو خونریز را

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۱۵

 

برانگیخت از جای شبدیز را

تن و جان بیاراست آویز را

فردوسی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۵ - در اندازه هر کاری نگهداشتن

 

مکش بر کهن شاخ نو خیز را

کز این کشت شیرویه پرویز را

نظامی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷

 

بهل ذکر چشمان خونریز را

بمان فکر زلف دل آویزرا

دل و جان بیاد خدا زنده دار

بحق چیز کن این دو ناچیز را

اگر مستی آرزو با شدت

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸

 

بده ساقی آن جام لبریز را

بده بادهٔ عشرت انگیز را

میی ده که جان را برد تا فلک

درد کهنه غربال غم بیز را

چه پرسی زمینا و ساغر کدام

[...]

فیض کاشانی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - ساقی نامه

 

بیا ساقی، آن جام لبریز را

شکرریز کن نام پرویز را

آذر بیگدلی
 
 
sunny dark_mode