گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱۵

 

بدو گفت اگر دزد شمشیر من

ببردی کنون نیستی زیر من

فردوسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۷۸ - رفتن گرشاسب به شام

 

شما را بس از بازوی چیر من

اگر تان رود سر ز شمشیر من

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۷ - رسیدن گرشاسب به یاری اثرط و شبیخون او

 

شب تار وشبرنگ در زیر من

که تابد بر گرز وشمشیر من

اسدی توسی
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۰۲ - کشتن فرامرز برادر گشتاسپ طهماسپ را گوید

 

هم اکنون سرت را به شمشیر من

بیازم ز بالای در زیر من

عثمان مختاری
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۸ - تعلیم خضر در گفتن داستان

 

که ای جامگی‌خوار تدبیر من

ز جامِ سخن چاشنی‌گیرِ من

نظامی
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰۴

 

حذر کن ز آهِ جهان‌گیرِ من

که ناگه خورد بر هدف تیرِ من

نترسی که روزی به درد آورد

دلِ نازکت آهِ شب‌گیرِ من

منم آن که آهش لقب می‌نهند

[...]

حکیم نزاری
 
 
sunny dark_mode