گنجور

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶

 

زهی عشقت آتش بجان در زده

خطت کار خلقی بهم بر زده

چه ما را به سنگ جفا میزنی

قدح با حریفان دیگر زده؟

رخت نانوشته خط سبز خویش

[...]

امیر شاهی
 

شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸

 

خطت طعنه بر مشک و عنبرزده

قدت سرو را سایه بر سر زده

دو چشمت به مستی و غارت گری

به هر گوشه ملکی به هم بر زده

ز شوق دو لعل شکر بار تو

[...]

شاهدی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » صکوک الدلیل » بخش ۷ - بهشت احرار

 

نه جز شمع در محفلش سر زده

نه جز حلقه کس حلقه بر در زده

یغمای جندقی
 
 
sunny dark_mode