فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد هجده سال بود » بخش ۳ - پادشاهی پیروز بیست و هفت سال بود
بفرمود پیروز کایدر بباش
چو دستور شایسته نزد بلاش
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد هجده سال بود » بخش ۳ - پادشاهی پیروز بیست و هفت سال بود
چو اندر جهان این سخن گشت فاش
فرود آمد از تخت زرین بلاش
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد هجده سال بود » بخش ۴ - پادشاهی بلاش پیروز چهار سال بود
چو بنشست با سوگ ماهی بلاش
سرش پر ز گرد و رخش پرخراش
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد هجده سال بود » بخش ۴ - پادشاهی بلاش پیروز چهار سال بود
وزان پس فرستاد نزد بلاش
که شاها تو از مرگ غمگین مباش
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد هجده سال بود » بخش ۴ - پادشاهی بلاش پیروز چهار سال بود
چر فرمان او گشت در شهر فاش
به خوبی بپرداخت گاه از بلاش
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد هجده سال بود » بخش ۴ - پادشاهی بلاش پیروز چهار سال بود
به ایوان خویش اندر آمد بلاش
نیارست گفتن که ایدر مباش
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۷
بدین رزمگه امشب اندر مباش
ممان تا شود گنج و لشکر به لاش
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۳
بدانسان که هستی چنان می نمای
زن هرزه لاف و ختنبر مباش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۳ - قصه خاقان با برادرزاده
جدا خوانش هر روز دادی بلاش
یکی ابر بد ویژه دینار پاش
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳۱ - سئوال دوم فرامرز از برهمن
ز رشک و حسد جاودان دور باش
به آزادی از دهر کن نام فاش
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۲۲ - رای زدن دارا با بزرگان ایران
چو دریا به سرمایهٔ خویش باش
هم از بود خود سود خود برتراش
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۲۳ - نامه دارا به اسکندر
به ملک خدا داده خرسند باش
مکن ز اهنین چنگ شیران تراش
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۴۴ - مناظرهٔ نقاشان رومی و چینی
چو در خاک چین این خبر گشت فاش
که مانی بران آب زد دور باش
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۵۵ - جنگ هفتم اسکندر با روسیان
در آن آرزوگاه با دور باش
نکردند جز بوسه چیزی تراش
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۱۵ - اغانی ساختن افلاطون بر مالش ارسطو
بگرد جهان این خبر گشت فاش
که شد کان یاقوت یاقوت باش
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷
چه خوش گفت بکتاش با خیلتاش
چو دشمن خراشیدی ایمن مباش
سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۱۹ - حکایت حاتم طائی و صفت جوانمردی او
مرا نام باید در اقلیم فاش
دگر مرکب نامور گو مباش
سعدی » بوستان » باب پنجم در رضا » بخش ۱۳ - گفتار اندر اخلاص و برکت آن و ریا و آفت آن
مکن گفتمت مردی خویش فاش
چو مردی نمودی مخنث مباش
سعدی » بوستان » باب پنجم در رضا » بخش ۱۵ - حکایت
ور آوازه خواهی در اقلیم فاش
برون حله کن گو درون حشو باش
سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۴ - حکایت در معنی سلامت جاهل در خاموشی
به نطق است و عقل آدمیزاده فاش
چو طوطی سخنگوی نادان مباش