گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد هجده سال بود » بخش ۴ - پادشاهی بلاش پیروز چهار سال بود

 

چر فرمان او گشت در شهر فاش

به خوبی بپرداخت گاه از بلاش

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۷

 

بدین رزمگه امشب اندر مباش

ممان تا شود گنج و لشکر به لاش

فردوسی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۳

 

بدانسان که هستی چنان می نمای

زن هرزه لاف و ختنبر مباش

فرخی سیستانی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۱۳ - قصه خاقان با برادرزاده

 

جدا خوانش هر روز دادی بلاش

یکی ابر بد ویژه دینار پاش

اسدی توسی
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳۱ - سئوال دوم فرامرز از برهمن

 

ز رشک و حسد جاودان دور باش

به آزادی از دهر کن نام فاش

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۲۲ - رای زدن دارا با بزرگان ایران

 

چو دریا به سرمایهٔ خویش باش

هم از بود خود سود خود بر‌تراش

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۲۳ - نامه دارا به اسکندر

 

به ملک خدا داده خرسند باش

مکن ز اهنین چنگ شیران تراش

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۴۴ - مناظرهٔ نقاشان رومی و چینی

 

چو در خاک چین این خبر گشت فاش

که مانی بران آب زد دور باش

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۵۵ - جنگ هفتم اسکندر با روسیان

 

در آن آرزوگاه با دور باش

نکردند جز بوسه چیزی تراش

نظامی
 

سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷

 

چه خوش گفت بکتاش با خیلتاش

چو دشمن خراشیدی ایمن مباش

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۱۹ - حکایت حاتم طائی و صفت جوانمردی او

 

مرا نام باید در اقلیم فاش

دگر مرکب نامور گو مباش

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب پنجم در رضا » بخش ۱۵ - حکایت

 

ور آوازه خواهی در اقلیم فاش

برون حله کن گو درون حشو باش

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۴ - حکایت در معنی سلامت جاهل در خاموشی

 

به نطق است و عقل آدمی‌زاده فاش

چو طوطی سخنگوی نادان مباش

سعدی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode