گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۷۹

 

سحرگه که بیدار گردیده بودم

صبوحی دو سه باده نوشیده بودم

شدم بامدادان بدانسان که دل را

کنم خوش که محمود ژولیده بودم

بتم ناگه آمد به پیش و ز دستم

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۰۸

 

به باغی که چون صبح خندیده بودم

ز هر برگ گل دامنی چیده بودم

به زاهد نگفتم ز درد محبت

که نشنیده بود آنچه من دیده بودم

چرا خط پرگار وحدت نباشم

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۰۹

 

شبی کز خیال توگل چیده بودم

هماغوش صد جلوه خوابیده بودم

چرا آب‌گوهر نباشد غبارم

به راه تو یک اشک غلتیده بودم

نهان از تو می‌باختم با تو عشقی

[...]

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode