عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۲
زنی مرتن شاه را بد بلا
زن بد کنش نام او ماشلا
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۲ - شعر گفتن ورقه در مرگ پدر
اگر ورقه ای، حمله آور، هلا!
کی برهانمت هم کنون زین بلا
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۷ - بگفت این و بر دوست بگریست زار
ندانستم از شامم آید بلا
بلا آمد و شد دلم مبتلا
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲۰ - آگه شدن فغفور از کشتن پسر
که آمد سپهدار جنگی قلا
به دریای کوشش نهنگ بلا
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲۰ - آگه شدن فغفور از کشتن پسر
به خاک اندر از زین نگون شد قلا
ببارید بر جانش ابر بلا
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲۰ - آگه شدن فغفور از کشتن پسر
به خاقان و جرماس و جنگی قلا
نگر کاین سپهبد چه کرد از بلا
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲۲ - رفتن نریمان به شهر فغنشور
بشد جان جرماس و جنگی قلا
چرا من شوم خیره پیش بلا
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲۳ - خبر یافتن فغفور از کشتن جرماس و قلا
وز آن روی جرماس و جنگی قلا
چو ماندند بی جان به چنگ بلا
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶ - عاشق شدن شیده پسر افراسیاب بر بانو گشسب در میدان شکار
ز دیده دلش سخت شد مبتلا
فرو شد به گرداب بحر بلا
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۵۵ - سؤال کردن فرامرز از پیر برهمن
تن مرد زان بد بود مبتلا
وزین غم همیشه بود در بلا
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۶ - لشکرکشیدن رای هندی به جنگ فرامرز و رفتن فرامرز به رسم فرستاده،نزدیک رای
دلاور که پرهیز جست از بلا
به بدنامی آخرشود مبتلا
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده
گرَم در بلایی کنی مبتلا
نخستم صبوری ده آنگه بلا
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۳۸ - رسیدن نامه تسلیم شاه به نزد قهرمان
به افسون دراندازیم در بلا
ندانی که آخر شوی مبتلا
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۳۹ - مکر کردن قهرمان به سام و آمدن فرهنگ، آگاه کردن سام را
نیارست جانم به چنگ بلا
دل من به هجران او مبتلا
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۶۵ - چگونگی سام با مرغ آتشافشان
به فرت کزین عقده پر بلا
شوی دستگیر من مبتلا
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۷۰ - نامه نوشتن شدید به نزد عوج و آمدن عوج
شگفتی دلیر است عوج بلا
شود سام بیچاره زو مبتلا
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۲
منم عاشق و بیدل و مبتلا
ز عشق تو افتاده در صد بلا
کشیده ست خوان بلا عشق تو
زند عالمی را به آن خوان صلا
ز ورد تلاوت مرا بازداشت
[...]