گنجور

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۹

 

شب و روز یک هفته بر پای بود

تن آنجا و جانش دگر جای بود

سر هفته را گشت خسرو نوان

به جای پرستش نماندش توان

به هشتم ز جای پرستش برفت

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۰

 

چو یک هفته بگذشت ننمود روی

برآمد یکی غلغل و گفتگوی

همه پهلوانان شدند انجمن

بزرگان فرزانه و رای زن

چو گودرز و چون طوس نوذرنژاد

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۱

 

جهاندار شد پیش برتر خدای

همی خواست تا باشدش رهنمای

همی گفت کای کردگار سپهر

فروزندهٔ نیکی و داد و مهر

از این شهریاری مرا سود نیست

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۲

 

سر هفته را زال و رستم به هم

رسیدند بی‌کام دل پر ز غم

چو ایرانیان آگهی یافتند

همه داغ دل پیش بشتافتند

چو رستم پدید آمد و زال زر

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۳

 

چو بشنید خسرو ز دستان سخن

یکی دانشی پاسخ افگند بن

بدو گفت کای پیر پاکیزه مغز

همه رای و گفتارهای تو نغز

ز گاه منوچهر تا این زمان

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۴

 

غمی شد دل ایرانیان را ز شاه

همه خیره گشتند و گم کرده راه

چو بشنید زال این سخن بردمید

یکی باد سرد از جگر برکشید

به ایرانیان گفت کاین رای نیست

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۵

 

چو کیخسرو آن گفت ایشان شنید

زمانی بیاسود و اندر شمید

پراندیشه گفت ای جهاندیده زال

به مردی بی‌اندازه پیموده سال

اگر سرد گویمت بر انجمن

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۶

 

چو دستان شنید این سخن خیره شد

همی چشمش از روی او تیره شد

خروشان شد از شاه و بر پای خاست

چنین گفت کای داور داد و راست

ز من بود تیزی و نابخردی

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۷

 

شهنشاه بر تخت زرین نشست

یکی گرزهٔ گاوپیکر به دست

به یک دست او زال و رستم به هم

چو پیل سرافراز و شیر دژم

به دست دگر طوس و گودرز و گیو

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۸

 

به هشتم نشست از بر گاه شاه

ابی یاره و گرز و زرین کلاه

چو آمدش رفتن به تنگی فراز

یکی گنج را درگشادند باز

چو بگشاد آن گنج آباد را

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۹

 

به ایرانیان گفت هنگام من

فراز آمد و تازه شد کام من

بخواهید چیزی که باید ز من

که آمد پراگندن انجمن

همه مهتران زار و گریان شدند

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۰

 

بفرمود تا رفت پیشش دبیر

بیاورد قرطاس و مشک و عبیر

نبشتند عهدی ز شاه زمین

سرافراز کیخسرو پاک‌دین

ز بهر سپهبد گو پیلتن

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۱

 

جهاندیده گودرز برپای خاست

بیاراست با شاه گفتار راست

چنین گفت کای شاه پیروز بخت

ندیدیم چون تو خداوند تخت

ز گاه منوچهر تا کیقباد

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۲

 

چو گودرز بنشست برخاست طوس

بشد پیش خسرو زمین داد بوس

بدو گفت شاها انوشه بدی

همیشه ز تو دور دست بدی

منم ز این بزرگان فریدون نژاد

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۳

 

ز کار بزرگان چو پردخته شد

شهنشاه زآن رنجها رخته شد

از آن مهتران نام لهراسب ماند

که از دفتر شاه کس برنخواند

به بیژن بفرمود تا با کلاه

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۴

 

به ایرانیان گفت پیروز شاه

که بدرود باد این دل افروز گاه

چو من بگذرم ز این فرومایه خاک

شما را بخواهم ز یزدان پاک

به پدرود کردن رخ هر کسی

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۵

 

چو بهری ز تیره شب اندر چمید

کی نامور پیش چشمه رسید

بر آن آب روشن سر و تن بشست

همی خواند اندر نهان زند و است

چنین گفت با نامور بخردان

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۶

 

و زآن پس بخوردند چیزی که بود

ز خوردن سوی خواب رفتند زود

هم آنگه برآمد یکی باد و ابر

هوا گشت بر سان چشم هژبر

چو برف از زمین بادبان برکشید

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۷

 

چو لهراسب آگه شد از کار شاه

ز لشکر که بودند با او به راه

نشست از بر تخت با تاج زر

برفتند گردان زرین کمر

به آواز گفت ای سران سپاه

[...]

فردوسی
 
 
۱
۳۷
۳۸
۳۹
sunny dark_mode