افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۰ - عاشق شدن دختر داریوش بر مردونیه، سردار جوان ایرانی
خرامید در قصر مهر آفرید
کنیزان و هم دایه را خفته دید

افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۰ - عاشق شدن دختر داریوش بر مردونیه، سردار جوان ایرانی
بیامد بر تخت مهرآفرید
همان ماهرخ را بجا خفته دید

افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۱ - سخنان داریوش بزرگ
همان گه چنان قلب او میتپید
طپش های قلبی پدر می شنید

افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۱ - سخنان داریوش بزرگ
یکی اسب تازی نژاد سفید
ز سر تا دم اسب را زر کشید

افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۲ - اردو کشی داریوش به هندوستان
چو شد صبح و خورشید رخشان دمید
پرا کنده شد نورو خور سر کشید

افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۲ - اردو کشی داریوش به هندوستان
شهنشه سرود دلیران شنید
دلش شاد تر شد چو این سان بدید

افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۲ - اردو کشی داریوش به هندوستان
زدل او چنان نعره ای بر کشید
کز آن زهره هندوان بردرید

افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۲ - اردو کشی داریوش به هندوستان
سپهبد شهنشاه را از دور دید
ز اسب اندر آمد بسویش دوید

افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
خشایار چون این سخن ها شنید
تو گفتی که هوش از سرش برپرید

افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
بفرمود رو نزد خور آفرید
وز آنجا برو در بر ماه شید

افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
در آن قصر خوابید خور آفرید
همان پرنیان روی صورت کشید

افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
چو از زیر آن پرنیان بنگرید
یکی دیو رخ صورتی را بدید

افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
چو خم گشت بر روی مهر آفرید
همان شیر زن خنجری برکشید

افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
بیامد چو در قصر غوغا بدید
یکی آه سرد از جگر برکشید

افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
یکی خنجری از کمر برکشید
همی خواست تا پهلوی خود بردرید

افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
چو آمد ببالینش او را بدید
سیه گشته آن روی چون مه سفید

افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
چو کامبوجیا این قضا شنید
یکی خنجری از کمر برکشید

افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
پدر شاد گشت و هم از جا پرید
سوی دختر خویشتن میدوید

افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
برویش کشیده حریر سفید
رخ دخترش چون گل شمبلید

افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
چو شه زاده بشنید و آنرا بدید
بفرمود این را بزندان برید
