گنجور

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۱

 

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام خداوند عرش عظیم

که بر بندگانست لطفش عمیم

به هر کار دانا و بیننده اوست

سخن در دهان آفریننده اوست

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۲ - در نعت حضرت محمد صلی الله علیه و آله

 

هزارن سلام وهزاران درود

ز ما بر رسول خدای ودود

امین خداوند رب جلیل

که بدخادم درگهش جبرئیل

گر او باعث خلق عالم نبود

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۳ - در وصف مولای متقیان علی (ع)

 

زبان ها به وصف علی الکن است

نه الکن همی این زبان من است

کس ار بحر گنجاند اندر سبو

تواند که مدحی بگوید از او

کس آگه نگردید از اسرار او

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۴ - بهاریه

 

بهار آمد و رفت فصل خزان

جهان بازگردید از سر جوان

چمن گشت از سبزه چون خط یار

همه دامن کوه شدلاله زار

زمین گشت خاکش ز بس عنبرین

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۵ - شگفتن گل در گلشن

 

پس از فرودین آمد اردیبهشت

گلستان ز گل گشت رشک بهشت

به امر خدا گل به گلشن شکفت

چوگل در چمن روح در تن شکفت

به تخت زمرد شه گل نشست

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۶ - مژده زاغ به بلبل از آمدن گل

 

چوگل خیمه زن گشت در صحن باغ

بر بلبل آمد پی مژده زاغ

بگفتمش بده مژده گل آمده

گه عشرت وعیش ومل آمده

نگفتم چنین بی قراری مکن

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۷ - شکرگذاری بلبل از آمدن گل

 

دل بلبل از وصل گل شاد شد

زقید غم وغصه آزاد شد

همی گفت پیوسته با قلب شاد

که الحمد لله رب العباد

ز دیدار روی گلم شاد کرد

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۸ - رفتن بلبل به گلشن برای دیدن گل

 

چو آشفته بلبل شد از گل خبر

که در باغ بنشسته با کر و فر

روان بی تأمل سوی باغ شد

ولی با دلی پرغم و داغ شد

که از روی گل سخت شرمنده بود

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۹ - احوال پرسی گل از بلبل

 

به بلبل بیفتاد چون چشم گل

همی ریخت برچهر خون چشم گل

ز غیرت چنان آتشی برفروخت

دلش سخت برحال بلبل بسوخت

بدو گفت کای عاشق دلفکار

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۱۰ - گفتگوی گل با بلبل

 

گل از بلبل از بس که در خنده شد

ز خود بلبل زار شرمنده شد

به بلبل بگفت ار به من عاشقی

اگر من چو عذار تو چون وامقی

نمردی چرا در فراق از غمم

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۱۱ - تعریف کردن گل از صفت عشاق

 

اگر درحقیقت کسی عاشق است

به عذرا عذاری دلش وامق است

نیاید به جز دلبرش در نظر

نه سر داند از پا نه پا را ز سر

به دنیا نه خور باشد او را نه خواب

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۱۲ - شکایت بلبل از گل به فاخته

 

چنان بلبل ازحرف گل رنجه شد

که گفتی گرفتار اشکنجه شد

گمان کرد کو راتمسخر نمود

دمادم به افغان وغوغا فزود

بپرسید از حال اوفاخته

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۱۳ - غیبت کردن فاخته از گل پیش بلبل

 

به بلبل چنین گفت پس فاخته

که ای پیش گل جان ودل باخته

اگر چه حدیث از رسول خداست

که غیبت گناهش بتر از زناست

ولی با تو گویم زکردار گل

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۱۴ - توصیف کردن فاخته از سرو پیش بلبل

 

اگر دلبری هست سرومن است

که با من شب وروز در گلشن است

ندارد به جز من نظر سوی کس

نمی گردد از من جدا یک نفس

شب وروز بنشسته در پیش من

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۱۵ - گله کردن بلبل به گل

 

چو بشنید از فاخته این سخن

سیه گشت در چشم بلبل چمن

شدآشفته احوال وبشکسته بال

برگل شد وگفت با صدملال

که ای نازنین چهر نازک بدن

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۱۶ - جواب گل به بلبل

 

به بلبل چنین گفت گل درجواب

که ای واله از ناله ات شیخ وشاب

من از گفت بدگوندارم غمی

تو اینسان چرا نالی از غم همی

چه کار توبامن اگر من بدم

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۱۷ - پشیمان شدن بلبل از گله خود

 

چوبشنید بلبل زگل این سخن

توگوئی که روحش برون شد زتن

بسی شد پشیمان ز گفتار خویش

خجل گشت بیحد ز رفتار خویش

همی گفت ای وای برحال من

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۱۸ - ناله کردن بلبل و پرسیدن تاک شرح حال او را

 

ز گل بلبل این بی وفائی چو دید

برفت از بر گل به کنجی خزید

کشید ازجگر ناله های حزین

که بیچاره عاشق بود کارش این

ز آه وفغان آتشی برفروخت

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۱۹ - شرح حال گفتن بلبل به تاک

 

چو بلبل ز تاک این تفقد بدید

یکی آه سرد از جگر برکشید

بگفتا که ای تاک والا تبار

که هستی ز جم در جهان یادگار

تو از دست پروردگان جمی

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۲۰ - نصیحت کردن تاک به بلبل

 

به بلبل نصیحت کنان گفت تاک

که گشتم ز کار تو اندوهناک

صفای گلستان ما ازگل است

گلستان ما را بها از گل است

گل امروز زیب گلستان بود

[...]

بلند اقبال
 
 
۱
۲
۳
۷
sunny dark_mode