گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵

 

نه هوای باغ سازد نه کنار کشت ما را

تو بهر کجا که باشی بود آن بهشت ما را

ندهند ره بکویت چکنم چرا نسوزم

همه گل برند و بر سر بزنند خشت ما را

بگل فسرده ی ما نرسید ابر رحمت

[...]

بابافغانی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵

 

تو اگر ز کعبه راندی، و گر از بهشت ما را

غم بنده پرور تو به دری نهشت ما را

چو حدیث راست گویان به همه مذاق تلخیم

به سفینه عزیزان نتوانیم نوشت ما را

گل و برگ خانه ما همه بلبلان مستند

[...]

نظیری نیشابوری
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵

 

ز حریم کعبه کمتر نبود کنشت ما را

که ز شوق او نمانده، سر خوب و زشت ما را

ز کجا شنیده یارب که غبار کوی یاریم

کند آن کسی که نسبت به گل بهشت ما را

به اسیری ام برد خط چو شوم ز زلف آزاد

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۴

 

غم آتشین عذاران نه چنان برشت ما را

که ز خاک بردماند نفس بهشت ما را

به نیازمندی ما چو نداشت حسن حاجت

به دو دست نازپرور ز چه می سرشت ما را؟

ز نسیم بی نیازی چو به باد داد آخر

[...]

صائب تبریزی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲

 

تو اگر به شعله شویی خط سرنوشت، ما را

نشود سترده هرگز غمت از سرشت، ما را

چه کنم اگر نه چون نی، همه راه ناله پویم؟

که جهان به شادمانی نفسی نهشت، ما را

زده در شکنج مجمر به سپند طعن خامی

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۸

 

تب و تاب دوزخ از دل نبرد بهشت ما را

شده همچو شمع داغت، خط سرنوشت ما را

حزین لاهیجی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۸

 

صنما نه میل مسجد نه سر کنشت ما را

که قمار عشق از این غم همه داد گشت ما را

بفدای شورت ایعشق نه چنان ببر زهوشم

که بدفتر جنون هم نتوان نوشت ما را

دو هزار سنگ طفلان خورم هنوز سبزم

[...]

نیر تبریزی
 
 
sunny dark_mode