گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۸

 

منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت

چه شود، اگر بپرسی نفسی که چیست حالت؟

خط جمله خوبرویان که برای ملک دلها

ز قضاست حجت تو، رقمی ست از جمالت

قد تو نشسته در دل همه خون ناب خورده

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
sunny dark_mode