مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » ترکیبات و ترجیعات » شمارهٔ ۴ - مرثیه برای رشیدالدین
غم تو بر دلم مگر نیش است
که همه ساله در عنا ریش است
غم تو من کشم که مسعودم
که به جان غم کشیدنم کیش است
موی بر فرق گوئیم تیغست
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۲۵ - اندر ذکر و یاد کردن
کار نادان کوتهاندیش است
یاد کردن کسی که در پیش است
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۵۲ - اندر ایثار
زانکه درویش را دلی ریش است
از دل ریش صدقه زان بیش است
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۴۷ - محمدت در حرکت و سیر و رنج بردن
نه همه ساله نوبت عیش است
مزهٔ عیش مرگ در جیش است
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۴۸ - فیالادب و شرفالنّفس
راه حق پر ز دین و پر کیش است
گرت خوش نیست راه در پیش است
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۲۲ - اندر بد دلی خویش گوید
از پی آن چنان بداندیش است
کش غم جان ز عشق نان بیش است
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۲۲ - اندر بد دلی خویش گوید
هست معذور اگر بداندیش است
که جهان را بدی ز به پیش است
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۷۳ - در بیان آنکه اولیا را یک مقام است که اگر آن را به خلق پیدا کنند خلق را هستی نماند و همه عالم نیست شوند چنانکه از آفتاب قیامت جمادات آسمان و زمین و صور چون یخ و برف بگدازند و یک آب شوند.
هرکه کم گشت از همه بیش است
کم زنی اختیار درویش است
همام تبریزی » مثنویات » شمارهٔ ۱ - در ستایش رب العالمین
قلقلش وصف سینه خویش است
شرح بحر محیط از ان بیش است
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۳۵ - در بیان آنکه روی عاشق اول به سوی خویش است و بعد از آن به سوی معشوق و در آخر کار به سوی عشق
روی عاشق نخست در خویش است
دل او از برای خود ریش است
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۵۴ - غزل گفتن عیینه در حسب حال خود
هول روز شمار در پیش است
وای آن کو نه آخر اندیش است
وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷ - چیستان
مدعا زین سه چار بیتک سهل
داند آنکس که دانش اندیش است
آنچه دستم به دامنش نرسد
گرچه سعی طلب ز حد بیش است
طرفه صحرا دویست ، خاصه بهار
[...]
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱
غرض، آن روز، روز تشویش است؛
من چگویم، چه فتنه ها پیش است؟!
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۳ - در صفت زن خوب
با چنین حال پارساکیش است
پاسدار شرافت خویش است