سنایی » طریق التحقیق » بخش ۱۹ - در شکایت احوال
منصب آل را بویه شورانگیخت
نانکسی خوردکه آب روی بریخت
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثانی: فی الکلام ذکر کلام الملک العلّام یسهل المرام » بخش ۱۱ - التمثیل فی خلقة آدم و عیسیبن مریم علیهماالسلام
آنکه در بند این جهان آویخت
سود کرد ار ز لشکرش بگریخت
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الرّابع: فی صفة العقل واحواله وافعاله و غایة عنایته و سبب وجوده » بخش ۳ - فی اَنّ العقل سلطان الخلق و حجّة الحق
عقل را هرکه با بدی آمیخت
لاجرم عقل جست و او آویخت
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۳۰ - حکایت در بیوفایی
هرکه وقت بلا ز تو بگریخت
به حقیقت بدانکه رنگ آمیخت
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۴ - فی صفة سهمه و اقباله
باد کین تو خاک محنت بیخت
زخم تیغ تو آب آتش ریخت
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۱۶ - حکایت در عدل و سیاست و جود پادشاه
هریکی را به گوشهای آویخت
لشکر از دیدگان همی خون ریخت
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۳ - در شرح اشتیاق گوید
به خدایی که از میان دو حرف
هفت چرخ و چهار طبع انگیخت
بوی کافور و عود و مشک آورد
رنگ طاوس و کبک و زاغ آمیخت
که مرا درد هجر تو بر سر
[...]
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۰ - داستان بهرام با کنیزک خویش
یاسج شه که خون گوران ریخت
مگر آتش ز بهر آن انگیخت
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۱ - بردن سرهنگ بهرامگور را به مهمانی
در کنارش گرفت و عذر انگیخت
وآن گل از نرگس آبِ گل میریخت
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۵ - صفت بزم بهرام در زمستان و ساختن هفت گنبد
بیستونی ز ناف مُلک انگیخت
کهآنچه فرهاد کرد ازو بگریخت
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
هر پری را که گرد میانگیخت
نافه مشک بر زمین میریخت
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
آنکه از من کناره کرد و گریخت
در کنارم گرفت و عذر انگیخت
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۳ - آگاهی بهرام از لشکرکشی خاقان چین بار دوم
هرکسی عذری از دروغ انگیخت
کاین تهیدست گشت و آن بگریخت
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۶ - کشتن بهرام وزیر ظالم را
همه طومارها بههم در پیخت
داد تا پیک پیش خسرو ریخت
عراقی » عشاقنامه » فصل پنجم » بخش ۲ - حکایت
خون ز سودای دل ز چشمان ریخت
بس به غربال چشم خون میبیخت
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۸۹ - پشیمان شدن مریدان از آن حالت و خود را ملامت کردن که چرا گفتۀ شیخ را حق ندانستیم چون از ما کاملتر و داناتر و بیناتر است
آسمان بازمین اگر آمیخت
هر یک آخر باصل خویش گریخت
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » دیباچه » بخش ۱ - بسم اللّه الرحمن الرحیم
جرعۀ شربتی که ذوق آمیخت
خواجه بر خاکیان امت ریخت