×
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۱
گرچه ما بندگان پادشهیم
پادشاهان ملک صبحگهیم
گنج در آستین و کیسه تهی
جام گیتی نما و خاک رهیم
هوشیار حضور و مست غرور
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۳ - قصه قاصد فرستادن قیصر روم به نوشیروان تا معلوم کند که با وی در چه مقام است درصدد صلح است یا در معرض جنگ و انتقام است
به که بر خاک پاش تاج نهیم
بنده او شویم و باج دهیم
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۱
ما زآزادگان پادشهیم
پادشه را مقیم بارگهیم
ملک گیریم گرچه بی سپهیم
تاج بخشیم گرچه بی کلهیم
رشک بر ماه اوج اونبریم
[...]
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۳
ما ز چشم تو مست یک نگهیم
بی خبر از خمار صبح گهیم
گر به باد فنا دهی ما را
سر مویت به عالمی ندهیم
حلقهدر گوش پیر میکدهایم
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۰ - مظفر کرمانی قُدِّسَ سِرُّه
شافعان گناه خلق ولیک
خویشتن غرق لُجهٔ گنهیم