سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۳۳ - اندر رزق گوید
او ز توجیه بندگان نجهد
نان خورش داد نان همو بدهد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۷۴ - فی الشّوق
صورت از بندِ طبع باز رهد
دل ودیعت به روح باز دهد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۴۸ - حکایت روحاللّٰه علیهالسّلام و ترک دنیا و مکالمهٔ او با ابلیس
هرکه چون عیسی از شره بجهد
از غم باد و بود خود برهد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۳ - تمثیل در نفس جهان فانی و قصّهٔ لقمان حکیم
خاک و آب و هوا و آتش عهد
کی نگهدارد ار تو سازی جهد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۶۰ - فی ذمّالطمع والحرص
ولی آنست کو ز خود بجهد
پای بر آب روی خویش نهد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۱۰ - در وصف بدان گوید
گرچه امروز ز ابلهی ستهد
گور و محشر جواب او بدهد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۳۳ - حکایت در آنکه پادشاه را دل در هوا نباید بستن
خوان جان پیش دشمنان بنهد
لقمهٔ نان به دوستان ندهد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۴۷ - در مدح اقضیالقضاة نجمالدّین ابوالمعالیبن یوسفبن احمد الحدّادی
نام او در عمل صحیحالجهد
لقبش در وفا کریم العهد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۴۷ - در مدح اقضیالقضاة نجمالدّین ابوالمعالیبن یوسفبن احمد الحدّادی
عهد او چون پیمبر اندر عهد
شخص او همچو عیسی اندر مهد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۵ - فی بیان حاله و حسب احواله رحمةاللّٰه علیه
چه حکیمی بُوَد که خوان بنهد
باغبان را نوالهای ندهد
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۳۱ - در نکوهش فلک
آسمان آن بخیل بدفعلست
که ازو جز که فعل بد نجهد
نان و آبش مخور که هرکه خورد
هرگز از دست او به جان نرهد
خاک از او به که گر کسی به مثل
[...]
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۰ - نشستن بهرام روز چهارشنبه در گنبد پیروزه رنگ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم پنجم
چون میان من و تو از سر عهد
صحبتی تازه شد چو شیر و چو شهد
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۱ - نشستن بهرام روز پنجشنبه در گنبد صندلی و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم ششم
که شنیدم که در جریده جهد
پادشا را درست باشد عهد
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۲ - نشستن بهرام روز آدینه در گنبد سپید و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم هفتم
ماه دوشینه را رساند به مهد
بست کابین چنانکه باشد عهد
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۳ - آگاهی بهرام از لشکرکشی خاقان چین بار دوم
چینیان را وفا نباشد و عهد
زهرناک اندرون و بیرون شهد
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۳۰ - باز گستاخی و حسد کردن مریدان بعد از آنکه توبه و استغفار کرده بودند
از کمین نقل نقل کرد از عهد
گندمی را نمود بیش از شهد
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۷۲ - در بیان آنکه اولیا را سه حالت است. یکی آن است که حالت به دست او نیست گاه گاه به ناخواست او بر او فرود آید باز به ناخواست او برود این مقام ضعیف است. و یکی آن است که حالت به دست اوست هرگاه که خواهد چون بخواندش بیاید مثل بازی که مطیع بازدار باشد، این مقام میانه است و یکی دیگر آن است که شخص عین آن حالت شود، این مقام تمام است و چنین کس قطب باشد
غالب آن است کان میانه رهد
چونکه حالت مطیع اوست جهد
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۹۵ - در معنی این حدیث پیغامبر علیه السلام که جز یا مؤمن فان نورک اطفاء ناری
کارت ازوی شود نکو نه زجهد
برد او از تو زهرو آرد شهد