سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۱۴ - اندر مذمّت دنیا و وصف ترک او
آن خوش ار نفس شهوت و شره است
ورنه جای بخششم تبه است
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۴۵ - در بیان آنکه آرام گرفتن مولانا قدسنا اللّه بسره العزیز با شیخ صلاح الدّین زرکوب قدس اللّه روحه العزیز و از طلب شمس الدین تبریزی عظم اللّه ذکره باز آمدن و فواید پر موائد بردن مریدان از صحبت هر دو و حسودی بعضی چنانکه در حق مولانا شمس الدین تبریزی داشتند و دشمنی آغاز کردن
آگهی و خودی حجاب ره است
علم دلها نهفته در وله است
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۴۵ - در بیان آنکه آرام گرفتن مولانا قدسنا اللّه بسره العزیز با شیخ صلاح الدّین زرکوب قدس اللّه روحه العزیز و از طلب شمس الدین تبریزی عظم اللّه ذکره باز آمدن و فواید پر موائد بردن مریدان از صحبت هر دو و حسودی بعضی چنانکه در حق مولانا شمس الدین تبریزی داشتند و دشمنی آغاز کردن
از خودیی که آن حجاب ره است
حال تو دمبهدم از آن تبه است
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۶۱ - در بیان آنکه هرچه از شیخ واصل آید آن را از خدایتعالی باید دیدن زیرا که شیخ پیش از مرگ مرده است و حق در او تصرف میکند و در دست قدرت حق همچون آلت مرده است چنانکه تیشه و ارّه به دست نجّار و کلک و قلم به دست نقاش. و در بیان آنکه چون ماجرا میان ولد و شیخ صلاح الدین عظم اللّه ذکره دراز کشید ولد را معلوم شد که به فکر و معرفت آنچه خلاصهٔ کار است نخواهد روی نمودن از آن حالت بگذشت.
سخن و گفتگو حجاب ره است
در ره وصل گفتگو تبه است
حکیم نزاری » مثنوی روز و شب » بخش ۶ - پاسخ روز به شب
گهگهت دل که همچو رخ سیه است
روشن از عکس شمعدان مه است
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۶۶
دل تو بارگاه اللّه است
خلوت خاص نعمتاللّه است
دل مرنجان و دل به دست آور
گر دلت زین حکایت آگاه است
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹
روی خود را مگو شریک مه است
در نکویی که لاشریک له است
نارسیده به چارده سالت
رویت افزون ز ماه چارده است
ملک هستی تمام طی کردم
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۶۶ - حکایت ساده دلی که در خواب دزد جامه ها و دستارش ببرد و ازارش گذاشت و او ازار از پای کشید و در سر بست تا سرش برهنه نباشد
که از آنجا که رسم شهر و ده است
کون برهنه ز سر برهنه به است
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۶۴ - به هم رسیدن شیخ سری قدس سره و تاجر و خریداری کردن شیخ سری تحفه را از وی
بر امیدت درین طوافگه است
چشم بنهاده هر طرف به ره است
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹
گفت: این بدگمانی از چه ره است؟!
سوء ظن در حق منت گنه است!
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۰
کس نگوید که: عاشقی گنه است!
اینکه شدخاص امرد از چه ره است؟!
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱
سرو سالار آن خجسته ده است
روزش از روز در زمانه به است
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱
عشق، کو را آگهی از آن ره است
از دل معشوق وعاشق آگه است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۴۵ - سنائی غزنوی قُدِّسَ سِرُّه
آدمی گرچه بر زمانه مه است
ز آدمِ خام دیوِ پخته به است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۴۵ - سنائی غزنوی قُدِّسَ سِرُّه
از درِ تن که صاحب کله است
تا درِ دل هزار ساله ره است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۱۲ - حسینی قزوینی
آن کله بایدش که بی کله است
تخت آن را سزد که خاک ره است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۱۲ - حسینی قزوینی
حق بماند که لاشریک له است
بر ممالک ملیک و پادشه است
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۶ - خطاب به نزدیکان شاه
این نه عشق خزینه و سپه است
بلکه این دشمنی به پادشه است